محمد (ص) پیام آور قرآن

!محفلی مجازی برای مباحثه ای حقیقی
مشخصات بلاگ
محمد (ص) پیام آور قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
به نام خدای محمد،روشنی بخش دل ها، دل هایمان را گرفته ایم و با قدم هایمان وارد گردان محمد رسول الله (ص) شده ایم تا دلمان را با تابش نور حقیقت از کلام وحی تنظیم کنیم. گردان محمد رسول الله (ص) نام یکی از گردان های مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران است. در این مدرسه افراد در گروه هایی با عنوان گردان به یادگیری راه های تدبر برای انس هر چه بیشتر با قرآن می پردازند تا به برکت نگاه های رسول مهربانی دل، فکر، اندیشه و عمل هایشان رنگ قرآن بگیرد، انشاالله.
در همین راستا ما، گردان محمد رسول الله، بر آن شدیم تا وبلاگی ایجاد کنیم که در آن نوای نفس نفس زدن های آدم هایی که دلشان می خواهد نگاهشان را به قرآن در یک جمع از جنس گردان وسعت ببخشند، به گوش رسد.اینجا اتاق جلسات آمادگی و تمرین گردان برای عملیات است. بحث هایی که در ابتدا مطرح می شود برای تکمیل و نزدیکی به حقیقت نیازمند همکاری همه هم گردانی های عزیز است و از آن جایی که ما تمام مردم جهان را عضوی از گردان محمد رسول الله می دانیم، از شما و تمام هم گردانی های عزیز خواستاریم تا در این بحث ها مشارکت جدی داشته باشند و لطفا در صورتی که نکته ای درزمینه ی تکمیل بحث به نطرتان میرسد حتما ارائه دهید.
یا علی

توجه کنید:
این خانه بنا دارد هر هفته مطالبش را تازه کند. لطفا تمام مطالب در صفحه اول را مطالعه نمایید.

پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۲۶ ق.ظ

انسان در بیان الرحمن

بسم الله الرحمن الرحیم

در این جلسه از محضر سوره مبارکه الرحمن بهره بردیم. سوره ای که می توان تمام درس های احکام و تفصیل را در آن دید و تمام روش های احکام و تفصیل در درس های قبل را در آن به کار برد و با به کار گیری هر یک به نحوی به غرض سوره نزدیک شد. علاوه بر این نکات در محضر این سوره مبارک پر شدیم از بهجت. آن چنان بهجت در این سوره موج می زند که در هر توجه به دریای آن کمتر از لوءلوء و مرجان نصیبت نمی شود. بی جهت این سوره را عروس قرآن نام گذاری نکرده اند که به حقیقت جلوه گر حسن در عالم کون است. حسنی که به افاضه فیض الرحمن در تمام عالم جلوه گر شد.

آیات ابتدایی این سوره از الرحمن می گوید؛ همان که قرآن را آموخت، انسان را خلق نمود و علم بیان را به او عطا کرد. منظور از بیان در قرآن همان قدرت تمییز بین خیر و شر است، بین صدق و کذب و در یک کلام قدرت تمییز بین تمام وجوهات حق و باطل. در واقع این "بیان" است که به انسان قدرت رجعت به سوی "الرحمن" را می دهد. پس بدین ترتیب می توان الرحمن را احکام، خلق الانسان را تفصیل، علمه القرآن را احکام به تفصیل و علمه البیان را تفصیل به احکام بگیریم.

الرحمن را احکام می گیریم زیرا اسماء الهی همواره محکم محکماتند و فارغ از بستراند و بدین ترتیب تمام سوره تفصیلی می شود برای الرحمن، افاضه کننده رحمت بر تمام عالم و این رحمت در خلق او دیده می شود؛ پس خلق تفصیل الرحمن است چرا که الرحمن در زمین با خلقش دیده می شود. "علمه القرآن" احکام به تفصیل است چون قرآن حقیقتی است که از مراتب بالاتر به مراتب پایین تر نزول یافته است و "بیان" به ما کمک می کند تا امکان رجعت به مراتب بالاتر (احکام) را داشته باشیم.

حالا می توان با محوریت هر یک از این چهار آیه به بررسی سوره پرداخت و سوالاتی را طرح نمود: الف-چگونه الرحمن را بشناسیم؟ ب-چگونه با قرآن نازل شویم؟ ج-چگونه عالم خلق را ببینیم؟ د-چگونه با بیان از پایین به بالا برویم. بدین ترتیب می توان درک کرد که چه عملی در عالم خلق انسان را به الرحمن می رساند. این بیان برای انسان می شود میزان و برای شمس و قمر، حسبان. حقیقتی ملکوتی که در هر جایی جلوه ای متفاوت دارد.

بدین ترتیب در ابتدای سوره با تعریف جدیدی از انسان آشنا می شویم. انسان خلقی است که الرحمن به واسطه قرآن رحمت را به او می رساند و این تنها برتری او بر دیگر مخلوقات است که می تواند به واسطه ی بیان جلوه گر تمام قرآن باشد. در این صورت است که انسان "معلم" تمام موجودات می شود و در غیر این صورت فرقی با آن ها ندارد. حقیقتی که در تمام سوره با تکرار ترجیع بند ویژه اش انسان را به آن متذکر می کند؛ " فبای آلاء ربکما تکذبان ؛ کدام یک از آلاء ربتان را تکذیب می کنید؟ ".

ترجیع بند در چند سوره ی دیگر قرآن مانند شعرا و قمر نیز دیده می شود اما از نظر تعداد و جلوه گری به پای این سوره نمی رسد. شاید یکی از مواردی که این ترجیع بند را منحصر به فرد ساخته است واژه آلاء باشد. آلاء یعنی نعمتی که در درون انسان به بلوغ می رسد. درواقع ترکیب نعمت و آیه وقتی به بلوغ برسند می شود آلاء ! هر یک از این نعمت های بیرونی که در سوره ذکر می شود باید در وجود ما منجر به فرآیند معرفت شناسی شود. در حقیقت هر کدام از این نعمت ها در درون انسان نیز هست که انسان باید با قدرت "بیان" آن ها را  به آلاء تبدیل کند.

این سوره آرام در گوشت زمزمه می کند "تو هم در وجودت دریاهای شور و شیرین داری و هر کدام لوءلوء و مرجان خودش را دارد." انسان در عین بحر بودن باید در استقامت مانند کوه باشد؛ مانند پیامبر اکرم که کفار با خطاب واژه "اُذُن" به او نهایت انعطافش را نشان می دهند در حالی که استحکام عالم به اوست. این سوره، سوره ی جمع اضداد است. زوج میوه های بهشتی اش پاداشی است برای همین کنار هم جمع شدن اضداد بدون آن که در یکدیگر خللی ایجاد کنند و آیات جهنمش عاقبت نداشتن این صفات. در واقع هر گاه صفتی بدون همراهی ضدش در وجودمان باشد طعم عذاب های این سوره را چشیده ایم و به عواقبی از این جنس دچار شده ایم. در یک جمله انسان به کمال نمی رسد مگر با جمع اضداد که این از درجات بالای سیر و سلوک الی الله است. به راستی این مقام نصیب کسی نمی شود مگر با تبعیت از امیرالمومنین، علی علیه السلام که دارای این مقام است.

انشالله به برکت انس با این سوره توانایی پیدا کنیم تا برای هر صفتی که در وجودمان هست ضدی ایجاد کنیم تا به کمال برسیم و از این طریق به فیض هم نشینی با حور که مصداق اتمش وجود مبارک حضرت زهراست، نایل آییم؛ به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.

پی نوشت:

1- برای تهیه گزارش این هفته حداقل چهار نفر از اعضای گردان مشارکت داشتند اما متاسفانه همچنان این متن کاستی هایی دارد و انعکاس دهنده تمام نکات گفته شده در گردان نیست لطفا بزرگواری کنید و در قسمت نظرات تکمیلش کنید تا با تکرار این نکات سوره بر جانمان بنشیند؛ انشاالله.

2-لطفا برای دریافت کلیپ های همایش سوره عصر به گزارش همایش مراجعه شود. این متن در طبقه بندی موضوعی با موضوع همایش دسته بندی شده است.

 3-مشتاقانه منتظر متن ها و گزاره های تحلیلی ، ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و ... شما از سوره هستیم. لطفا پیام های خود را از قسمت "تماس با من" به وبلاگ برسانید.

۹۲/۱۲/۰۸
گردان محمد رسول الله

نظرات  (۴۶)

انسان نطق دارد ،حیوان هم در نوع خودش نطق دارد،انسان اختیار دارد،حیوان هم دارد،تسبیح  کردن پروردگار ،شعور داشتن  و حساب و کتاب هم برای هر دو هست!آن چیزی که بین ما فاصله می اندازد،قرآن است. ما این قابلیت را داریم که همه ی قران را حمل کنیم (به معنای درک و عمل کردن) ولی موجودات دیگر از عهده ی این کار بر نمی آیند. و اگر این حقیقت را در خود درک  نکنیم با آنها فرقی نداریم.در واقع تفاوت ما در وسعت وجودیمان است که می تواند ظرف درک قران باشد.

بیان برای انسان ها شد میزان(بیان داشتن لوازم میزان است)،برای نجم و قمر شد حسبان(بیان داشتن از لوازم حسب است).

این سوره صفات خدا راهم دسته بندی می کند.صفات جلاله و صفات جماله که ضد هم هستند.خدایی که غضب دارد،رحمن هم هست.
سلام
درباره  ی شان نزول این سوره چند تن از علما مراسم عروسی حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را نقل کرده اند.

علت اینکه روایت داریم که این سوره در مراسم ختم نیز خوانده شود به این دلیل است که اعتقاد داریم مرگ عروسی مومن است !

۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۳۹ مریم نصیری

سلام

ممنونم از زحماتتان

 

با عرض سلام و احترام
خب پس. متن کامل دیگه؟ یعنی الان کسی نکته بیشتری نداره، آره؟ بعدشم کسی هم سوالی نداره که ممکنه دیگری بتونه جواب بده، بله؟ باشه. خیلی خب. 
قبول بابا قبول. جلسه قبل سنگین بود هم به خاطر مفاهیم بلند سوره و هم به خاطر آخرش اما قرار نیست که فشار اینقدر رومون زیاد باشه که ما ذوق و میلمون به قرآن و سوره ابراز نکنیم. اصلا مثلا گردان تعطیل شه قراره ما ارتباط و بحث حقیقی در فضای مجازیمون کم شه. بابا جان تازه داشت بحث گرم می شد. حیفه. لطفا نذارید گرمی در کنار هم بودن به واسطه قرآن سرد شود.
انشاالله که این امیدها به ثمر رسد 
از جمله متن های ذکر نشده در گزارش:
در قرآن برای بهشت از غلام و حورالعین و دخترکان یاد می شه. اما نکته ای که در گردان ذکر شد این بود که در بهشت جنسیت معنا ندارد بلکه زوجیت معنا دارد. بحث زن و مردی ندارد.
حور در قرآن بالاترین درجه قرب است. این مرتبه در کنف انبیا و شهداست. حور مقام حضرت زهراست. علامه در المیزان می فرمایند: برای حور قرآن می فرماید "زوجنا به" در حالی که برای ازدواج می فرماید "زوجنا کها". پس کسی با حور ازدواج نمی کند. برای فهم مقام حور سوره فاطر رو باید خواند. زوجنا به خیلی بالاتر از ازدواج است.
یک فرضیه وجود دارد که چرا حور و مقامات بهشتی مونث ذکر می شوند: هر جا واژه به "کنه" نزدیک می شود چون "کنه" متعلق به مقام زن است مونث می شود و هر چه واژه "ظاهرتر" باشد مذکر می شود.

سلام.ممنون

خواستم این نکته رو به صحبت خانم احمدیان اضافه کنم که مثلا جناب سلمان چون"منا اهل البیت" شدند در بهشت زوجنا بحضرت فاطمه میشوند.

سلام علیکم

آیات احکامی که کل سوره را می توان براساس آن چید عبارتند از :

آیه 1 الرحمن - 4 آیه اول - آیه پرتکرار سوره - آیه 60 هل جزاء الاحسان الاالاحسان -آیه آخر تبارک اسم ...

 از ما خواسته شد تا یک دور سوره را به قصد انسان شناسی بخوانیم و در خود آلاء کنیم

 

(و اینگونه است که این سوره ، سوره عروسی است واینگونه در انسان انبساط ایجاد می شود )

 

من  نتوانستم به  این نحو ه بخوانم  و چندان موفق نبودم  در صورت امکان مرا راهنمائی کنید ممنونم .

سلام خانم ذوالفقاری عزیز
فکر کنم قرائت سوره با نگاه انسان شناسی در مرحله اول یعنی اصلاح نگاه به عالم و سایر مخلوقات. این که انسان به خودی خود امتیازی به دیگر مخلوقات نداره مگر این که جلوه گر تام قرآن بشه. 
وگرنه بقیه هم شعور دارن. اگر نگاهمون این باشه که تمام موجودات اطرافمون دارای درکند و چه بسا مقامشان نزد خدا از ما بالاتره.
در مرحله بعد می شه اصلاح درون که همون جمع اضداد می شه.
یا علی
خداوند متعال در آیه ی 44 سوره اسراء می فرماید: « آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند تسبیح او می گویند و هیچ چیزی نیست مگر اینکه تسبیح و حمد او می گوید؛ لکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است.»
علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در تفسیر این آیه فرموده اند: از کلام خدا استفاده می شود همچنان که خلقت در اشیاء جاری و ساری است علم هم در اشیاء سریان دارد و هر موجودی به اندازه ای که از وجود بهره دارد از علم نیز بهره مند است.(المیزان، ج13، ص110)
همچنین خداوند متعال می فرماید: « و روزی که دشمنان خدا محشور می شوند به سوی آتش، پس آنها را نگه می دارند تا صفهای بعدی به آنها محلق شوند. وقتی به آن می رسند،‌ گوشها و چشم ها و پوستهای آنها به آنچه می کردند، گواهی می دهند. آنها به پوست های خود می گویند، چرا بر ضد ما گواهی دادید؟ آنها جواب می دهند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق آورده ما را گویا ساخته است ...»(فصلت/19-21)
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه آن را شاهدی دیگر بر با شعور بودن اشیاء دانسته و به آیه ی 44 اسراء اشاره کرده و فرموده اند: جمله « لکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید» بهترین دلیل است که تسبیح اشیاء از روی علم و اراده است؛ نه به زبان حال.
آیه 11 فصلت که می فرماید: « سپس خدا به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود، به آن و به زمین فرمود بیایید یا از روی میل و اطاعت یا با اکراه. آنها گفتند: ما از روی میل و اطاعت می آییم.»
علامه طباطبایی(ره) فرموده اند: هیچ دلیلی نیست که علم تنها یک سنخ است؛ لذا علم می تواند گونه های مختلف داشته باشد و هر گونه ای هم آثار خاص خود را دارد، پس لازم نیست که از جمادات نیز آثاری مشابه آثار حیوانات یا انسان مشاهده شود.
علامه طباطبایی(ره) بعد از این بحث قرآنی در ضمن یک بحث فلسفی فرموده اند: هر معلومی و هر صاحب علمی موجود مجرد(غیر مادّی) است ؛ چون علم یعنی حضور یک چیز برای چیز دیگر؛ و هر موجود مجرّدی ، هم می تواند حاضر در نزد خود باشد و هم می تواند حاضر در نزد مجرّدی دیگر باشد. همچنین هر مجرد دیگری می تواند حاضر در نزد او باشد؛ و هر چه برای مجرد به امکان عامّ ثابت است برای او ضروری است لذا علم مساوق با وجود مجرّد است. بنابراین موجود مادی (غیرمجرد) نه می تواند عالم باشد و نه معلوم. لکن از آن جهت که موجود مادی در تغیّر خود ثابت و بالفعل است و در تغیّر خود متغیّر نیست از این جهت مجرد است و علم ، در او ساری است.(المیزان، ج17، ص381و382 و ذیل آیه 30 و31 فصلت(حم سجده( ) 
در مورد حیوانات خداوند متعال در آیه ی پنجم تکویر می فرماید: «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَت‏. ـــــــــ و در آن هنگام که وحوش محشور شوند. » از این آیه ی شریفه استفاده می شود که حیوانات و وحوش نیز در آخرت محشور خواهند شد.
http://www.maaref.porsemani.ir
از آیات شریفه  سوره نمل به وضوح معلوم است که مورچه فهم و شعور دارد و در برابر هم نوعان خود احساس تکلیف می کند لذا به آنها هشدار می دهد. علّامه ی طباطبایی فرموده اند: این مورچه سخنانی می گوید که در حدّ متوسّطین از مردم است.
همچنین از آیات شریفه استفاده می شود که هدد فهم و شعور بالایی داشته معنی علم ، شرک و توحید ، عبادت ، سجده ، حکومت ، عمل ، شیطان ، زینت دادن ، خبر ، یقین و قطع ، تخت ، عظمت ، خورشید ، زن و مرد ، قوم ، خدا و ... را می داند. و از کلام حضرت سلیمان درباره ی هدد معلوم می شود که برای او دروغ گفتن نیز ممکن است. همچنین معلوم می شود که هدد تکلیف و مسئولیّت دارد. و الّا حضرت سلیمان نمی فرمود: « قطعاً او را کیفر شدیدى خواهم داد، یا او را ذبح مى‏کنم، یا باید دلیل روشنى(جهت غیبتش) براى من بیاورد. ». چون عقاب نمودن موجود غیر مکلّف بر حکیم قبیح است.
http://www.maaref.porsemani.i
چه حرف های واضح و بدیهی ای؛ نه؟ جان من اصلا کسی اینجا هست؟

سلام

دیگه چون پای جونت رو کشیدی وسط اعلام حضور کردم!:)

من فدای شما. 
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۱۹:۲۴ کیاندخت کیانی

بسم الله الرحمن الرحیم           

 برای اینکه انسان بتواند سرمایه ها و توانمندیهای خود را بشناسد می تواند خود را با دیگر موجودات مقایسه کند. درمقایسه با دیگر موجودات هم ویژگیهای خاص انسان مشخص می شود ، وهم ارزش و میزان تو انمندی هاصل از این تفاوتها را روشن می شود مثلا وقتی بین نبات و حیوان مقایسه می کنیم توانمندیهای را در حیوان می بینیم که در نبات یافت نمی شود، این توانمندیهای حیوان باعث شده که گستره عملکرد حیوان از نبات بیشتر باشد. از آنجا که حیوان نسبت به نبات با انسان شباهت بیشتری دارد پس برای شناخت ویژگیهای خاص انسان ، به مقایسه انسان با حیوان می پردازیم. بطور مثال وقتی انسان را با یک اسب مقایسه می کنیم می بینیم مشترکات و تفاوتهای دارند. آنچه برای ما مهم است تفاوتهاست نه مشترکات. خصوصیاتی را اسب دارد که انسان ندارد مثل سرعت ، قدرت بدنی ویا ...،اما خصوصیاتی هم انسان دارد که اسب ندارد مثل اینکه انسان می تواند شناختهای خودرا بیشتر کند ، می تواند فکر کند، می تواند نوع زندگی خود را انتخاب کند، وضعیت زندگیش را تغییر دهد،  با خلاقیتش نوآوری کند. انسانها می توانند مشکلات و ضعفهای خود را با اختراعات و نوآوریها و...جبران کند مثلا برای خود لباسی بدوزد و از سرما نجات پیدا کند می تواند غذاهای خود را ترکیب کند و غذاهای خوشمزه جدید درست و هزاران کار دیگر. اینکه زندگی انسان همیشه درحال تغییر و بهتر شدن است نشان از همین توانمندیها دارد در حالی که زندگی اسبها از هزاران پیش تاکنون تغییر چندانی نداشتند. با توجه به این ویژگیهای انسان متوجه میزان توانمندی او و گستره میدان عمل او می شود که اصلا قابل مقایسه با سطح توانمندیهای حیوان نیست ( درست است که انسان در برخی توانمندیهای بالذات ضعیف تر است مثل سرعت ، حس شامه ، پرواز و ... اما انسان با توانمندیهایی مثل فکر ، عقل ، کنجکاوی ، نو آوری تمام آن ضعف را به قدرت تبدیل کرده) لذا انسان در زندگی مسیر خیلی بیشتری را نسبت به حیوانات می تواند طی کند.   

انسانها در زندگی توانمندیهای خودشان را در راه چیزهای مختلفی خرج می کنند آدمها برای رفاه و آسایش خود تلاش می کنند برای بدست آوردن ثروت تلاش زیادی می کنند آنها برای رسیدن به یک لذت مقدار زیادی از فرصت های خود را هزینه می کنند .

گاهی برای اینکه دوستانشان و مردم برای آنها دست بزنند و یا به آنها توجه کنند مدت زیادی از عمر خود و توانمندیهای خود را هزینه می کنند . وقتی میزان سرمایه ای که برای هر یک از اهداف مذکور هزینه می شود را می بینیم متوجه این نکته می شویم که برای رسیدن به این اهداف نیازی به این همه هزینه نبوده چرا که حیوانات بدون این سرمایه ها هم به این اهداف می رسند ، مثلا لذات حاصل از زندگی حیوانات بدون وجود عقل و فکر حاصل می شود رفاه و آسایشی که محصول سالها تلاش انسان است از عقل و فکر هم نبود با غرایز حاصل می شود. این استعدادها نه تنها برای این اهداف زیادی هستند بلکه مزاحم هم هستند چرا که با نبود بعضی از آنها هنسان بیشتر احساس آرامش ، امنیت، رفاه و لذت می کرد . همانطور که حیوانات بخاطر نداشتن فکر و شعور خطر کمین کردن دشمن را احتمال  نمی دهند و این عدم احتمال به آنها احساس آرامش و امنیت می دهد اما انسانها چون مرتب خطرات را احتمال میدهند احساس امنیت ندارد و یا وقتی حیوان متوجه وجود غذای بهتر نیست همیشه از آن غذا لذت می برد در حالی که انسان همواره چیزهای بهتر را تصور می کند لذا لذت کامل را هیچ چیزی نمی برد.    پس انسان باید خرج چه چیزی شود ؟ سرمایه هایش در چه مسیری مصرف شوند انسان برای رسیدن به چه چیزی امکانات و سرمایه هایش را مصرف کند ، برای فهم این مسئله باید به این نکته توجه کنیم که انسان در هیچ مرحله ای از زندگیش با وضعیت موجودش رضایتمندی و آرامش نمی یابد هر قدرتی که داشته باشد خواهان قدرت بالاتری است. نه سطحی از ثروت او را آرام می کند و نه دیگر درخواستهای او ، حتی از سرعت کامپیوتر خود راضی نیست و در هر مساله ای هر مقدار رشد می کند باز عطش بیشتر از آن را دارد این  حالت درون است نشان از بی نهایت طلبی و طلب زیاد شدن مستمر او را دارد. انسان هر روز فضا و امکان بیشتری را می خواهد و این حس او را آرام نمی گذارد و مدام او را به حرکت وا می دارد روزی عروسکی او را راضی می کرد و بعد دوچرخه و سپس موتور و... و هر چه می گذشت محبوبهای گذشته بی ارزش می شدند انسان محبوب بزرگتری را خواهان می شد این نشان از حرکت مدام او داشت ، وقتی خوب دقت می کنیم متوجه می شویم این بزرگ شدن محبوبها نشان از بزرگ شدن و زیاد شدن خود انسان دارد این حرکت مستمر و بزرگ که پی در پی و آرامش نیافتنی انسان نشان می دهد که کار انسان در زندگی حرکت است و هیچگاه نباید از حرکت بایستد و این حرکت نقش و کار اصلی انسان است. 

سلام این چند روزی که نبودیم اینجا چه پر بار بوده!ممنون از همه ی دوستان!که کامنت هاشون آدم رو به فضای سوره نزدیک تر  می کنه!
انشالله با سوره ی مبارکه الرحمن محشور باشید.
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۱۴ مریم جعفری

سلام به همگی و خسته نباشید خدمت دوستانی که ما رو از نظرات خوبشون بهره مند میکنن علی الخصوص خانم احمدیان عزیز

یه سوالی از همه داشتم که ذهن خودمو خیلی مشغول  کرده و اونم اینه که نعمتهایی که در سوره الرحمن  به اونها اشاره شده حتما نعمتهایی کاملا پایه ای بوده و به نظر میاد نعماتی بوده که هر انسانی با تمام کم وکاستی ها، از اون ها بهره منده مثلا تواین سوره به نعمتی مثل سلامتی که به نظر ما یکی از اساسی ترین نعمتهاست ،اشاره ای نشده البته در ظاهر! و خب شاید به خاطر اینکه داشتن  یا نداشتن این نعمت نقشی در هدایت و رستگاری انسان ها نداره! بنابراین جنس نعمتهایی که تو این سوره بهش اشاره شده جنس خاصی هستش، به نظرم خوبه که رو این موضوع کار کنیم که مصداق نعمتهای آیات اول در زندگی چه چیزهایی هستند؟ 

سلام خانم کیانی جان
ممنون چه متن پر مغزی. من یه کلاس متن علمی نوشتن باید بیام پیشتون. البته چند خطش رو درک نکردم. در هر حال عالی بود ؛ ممنون.
سلام خانم جعفری عزیز
خیلی موضوع خوب و لازمی رو فرمودید البته فکر کنم خیلی تخصصیه و ممکن بعضی جاهاش جولان داغون کنیم و موجب انحراف از بحث شه.
در هر حال بحث لازمیه. فکر کنم روایات خوب راهنمایی باشند.
راستی منظورتون از آیات ابتدایی شمس و قمر و اینهاست؟ 
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۹ کیاندخت کیانی
سلام به همه دوستان

مجله بشارت - آذر و دی 1389- شماره 80 
پدید آورنده : سید موسی مظهری ، صفحه 58

مقام صدیقان و کمال انسان در سوره مبارکه الرحمن

مقام صدیقان که بالاترین مقام روحانی انسان است؛ مقامی است که کمال و سلامت روح انسان را می نمایاند. یعنی هر گونه عیب و سیاهی و کجروی و اعتقادی اخلاقی و عملی از شخص صدیق زوده شده است. صدیق است و یک دنیای پاک و شفاف و زلال! وقتی به ظاهر و باطن صدیقان متوجه می شویم، به دست می آید که هم غرایز طبیعی آنان مهار شده اند و هم تمایلات روحی آنان جهت صحیح و معقولی یافته اند. شهوت و غضب در باطن و ظاهرشان که همان کلام و مرام آنان می باشد، اصلاً به چشم نمی خورد. قدرت طلبی و انحصارگرایی و خود بزرگ بینی و خود پسندی و حسد ورزی که ریشه کبائر و ظلمت هاست، در آنان ریشه کن شده اند. به عبارت دیگر می توان گفت که سلامت مطلق روان و اخلاق بر حیات و سرنوشت صدیقان سایه افکنده و هر نوع تلاش آنان نمودار کمال انسانی و روحانی شان می باشد. قلب سلیم که خود مقامی والا دارد، نزد صدیقان وجود دارد. این قلب نمودار پاکی های باطن و ظاهر انسان است. مراد از قلب سلیم همان قلبی است که از هر گونه انحراف فکری و اخلاقی پیراسته گشته باشد.

صدیقان و قلب سلیم

در روایت معصومان آمده است که قلب خویش را از هر گونه ریا و شک و شبهه ای پاک کن! این سه دسته از ناپسندها انسان را از رحمت و مغفرت خداوند محروم می سازد. قلب سلیم نه شک دارد و نه ریا می ورزد و نه شبهه ای دارد. قلب سلیم یعنی قلب به اخلاص و یقین رسیده! چه کسانی صاحب این قلب می باشند؟ پیداست که دارندگان این قلب یا سرمایه روحانی و انسان سازانه، انبیا و اولیا هستند. یعنی همان گروهی که به مقام صدیقین دست یافته اند. پس تا قلب ما قلب سلیم و بی ریا و شک و شبهه نشود، قلب سلیم نخواهد شد و ما را به مقام صدیقان نخواهد رسانید.

جسم و روح صدیقان

باید دانست که اگر انسان غرایز حیوانی را رها سازد و افسارش را نفس اماره و شیطان به دست گیرند، جسم او گرفتار سنگینی گشته و او را از حرکت تکاملی باز می دارد. تنبلی و تن پروری و راحت طلبی نمودار این وضعیت منفی است که صدیقان از آن یکسر پیراسته اند. آشکار است که آلودگی های جسمانی برروح انسان تأثیر می گذارد. و شکم بارگی و قدرت پرستی و مقام طلبی نیز روح آدمی را از پرواز در آسمان معنویت باز خواهد داشت. تفاوت صدیقان با دیگران در این است که آنان یکسر بر جسم و روح خود چیرگی یافته اند و آن ها را در جهت رضوان الله به کار گرفته اند. یعنی روح آنان روح آزاد بوده و راهی معراج می گردد. در این مرحله تکاملی به روشنی مشاهده می شود که غرایز حیوانی و نکات منفی و بازدارنده از رشد و تعاملی مهار گشته و تصفیه شده اند.

از کجا شروع کنیم؟

شکی نیست که می باید از جسم خود شروع کرد. یعنی پیش از پرداختن به خصلت ها و تمایلات نفسانی، به جسم خود پرداخته و زنجیرهای بسته شده بر تن خود را پاره کنیم. اگر جسم آزاد شود، روح به پرواز درخواهد آمد. سلامت روح انسان در گرو سلامت جسم انسان است. جسم قالب روح می باشد و تأثیر گذاری شدید بر ابعاد روحانی انسان دارد. پس می توان این نتیجه را گرفت که آزادی انسان از هر بعد منفی جسمانی، نوید دهنده آزادی او در یک بعد منفی روحانی است. سلامت و موفقیت آدمی در مرحله ای از مراحل جسمانی و روحانی، سلامت و موفقیت مرحله بعدی را بشارت می دهد.

قلب سلیم که قرآن کریم از مقام والای آن سخن گفته و خاص مقربان اوست، تأمین کننده روح سالم می باشد. روح سالم چه روحی است؟ در حقیقت روح سالم روحی است که کم ترین غل و زنجیر ندارد و سبکی ویژه ای یافته است. یعنی روح آماده پرواز و معراج است. این روح همان روح صدیقان است. صدیقان که برتر از صادقان هستند، حرکت همه جانبه تکاملی را در وجودشان آغاز کرده و تا دست یابی به مقام قلب سلیم نزدیک گشته اند. آنان ریاضت های جسمانی و روحانی بسیاری را تحمل کرده اند تا اکنون شایسته مقام صدیق شده اند. نگاهی به احکام فقهی نشان می دهد که هر حکم و عبادت دینی مسلمانان به منظور رها سازی آنان از غل و زنجیرهای جسمانی و روحانی آنان است. به عبارت دیگر اسلام می خواهد مسلمان را از طریق اعمال عبادی، از سقوط تدریجی در ظلمات نفس برهاند و روح او را روحی آزاد و در حال معراج قرار دهد. چنین است که سلامت مطلق روح و جسم انسان را فرا می گیرد. طهارت روح و جسم بر ابعاد و اعضای انسان سایه می افکند.

مقام صدیقان

اگر این پرسش طرح شود که مقام صدیقان چه مقامی است؟ باید در پاسخ گفت اگر روح به آزادی کامل و الهی اش نزدیک گردد، افزون بر مرحله حصول، به مرحله تثبیت خواهد رسید. یعنی ایمان او ثابت بوده و هرگز دچار شک و شبهه نمی شود. اخلاص او ثابت بوده و گرفتار ریا و شرک نمی شود. مقام صدیقان این است. یعنی مقام ثبات و استحکام عقاید و خصائل آدمی در راه خداوند. به سخن دیگر صدیقان به حالت های روحانی دست یافته اند. یعنی از حال که بیش تر صدیقان ملکه های نفسانی دایمی داشته و پیوسته در کمال گرایی به سر می بردند.

پس این نتیجه را به دست می آوریم که مقام صدیقان مقام تثبیت است. تا کسی از مومنان بدین مقام نرسد. صدیق خوانده نمی شود. نکته دیگر که نباید آن را از یاد برد این است که منظور از تثبیت، ثابت بودن یکپارچه وجود انسان است. پس اگر انسان در بعضی ابعاد و ملکات نفسانی تکاملی موفق بود و در بعضی ابعاد و ملکات نفسانی تکاملی ناکامی داشت، هنوز به مقام صدیقان راه نیافته است. اینک روشن می شود که چرا علت نبوت انبیا و شرط اساسی دست یابی به آن مقام، صدیق بودن است. چون هر رسول و نبی پیش از پیامبری خود می باید در توحید و عبادت و اخلاق و اعمال خود به تثبیت برسد. و حال گفتنی است که از آثار بلند سوره الرحمن این است که شخص بر اثر تلاوت کردن و انس گرفتن با آن سوره مبارکه به مقام صدیقان خواهد رسید.

 

البته فکر کنم بحث سلامتی اومده. پیش فرض اینها بهره مندی از حیات مادیه که شاملش سلامت جسم است.
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۲۵ کیاندخت کیانی
سلام خانم احمدیان جان از شما ممنونم بنده باید از محضر شما و سایر دوستان چیزهای زیادی یاد بگیرم  کار قابل تعریفی ندارم
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۸ حمیده حقیقت جوی

سلام دوستان

خداقوت

متن های شما موجب شادی و دلگرمی ماست

بسیار متشکرم .

سلام بر همه  ی هم گردانی ها

از مطالب استفاده کردم .از همه ممنونم ، بخصوص از خانم ها احمدیان وکیانی عزیز .

سلام خانم حقیقت جو عزیز
حضور و ظهور شما هم مایه شعف ماست.
خواهش دارم خانم ذوالفقاری جان؛ امیدوارم جواب سوالتون داده شده باشید. شما نمونه و الگوی خیلی خوبی برای اعضا در زمینه همت و پشتکارید. خیلی ممنون به خاطر این که هستید تا ما از محضر تان بهره مند شیم.
یا علی
۰۹ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۰۱ کیاندخت کیانی
سلام 
وقتى انسان عمیقا در آیات آفاقى و پدیده هاى طبیعى و مادى تفکر و مطالعه نماید، دست هنرمند اعجاز گرایى را به خوبى مشاهده مى کند و سر انگشت تدبیر و قضا و قدر او را در همه لحظه ها نسبت به تک تک ذرات عالم حس مى کند. انسان در این مطالعه مى بیند که دست تدبیر الهى چگونه براى هر چیزى اثر خاصى بخشیده است مثلا به آب خاصیت رفع عطش ‍ بخشیده است و آن را مایه حیات قرار داده است ، خاصیت ذاتى آتش را سوزندگى قرار داده است . به رطوبتى که از نیش مار و عقرب تراوش مى کند اثر کشندگى داده است و رطوبت زنبور نسبت به انسان داراى اثر شفا بخش ‍ و گوارا قرار داده است انسان مى یابد که چگونه دست قدرت الهى یک دانه گندم را به صدها دانه تبدیل مى کند و به یک هسته ناچیز، قابلیت و استعداد تبدیل شدن به یک درخت و تکثیر به هزاران درخت تنومند داده است و...
آن وقت معلوم مى شود که چگونه خداوند امور معنوى را داراى آثار نامحدود قرار داده است و اعمال انسان را داراى خاصیت و استعداد تبدیل شدن به نعمت هاى دائمى قرار داده است زیرا وقتى که امور مادى را با همه محدودیت هاى آن دست تواناى الهى آن گونه داراى آثار عظیم قرار داده است ، نسبت به امور معنوى که فاقد محدودیت هاى مادى به طریق اولى و اکمل این اثر بخشى وجود دارد.
آن وقت معلوم خواهد شد که چگونه خواندن ذکر تسبیح الهى ، اثر تبدیل شدن به درخت پربار بهشتى را در قیامت دارد. چگونه دعا، صدقه ، صله رحم و امثال آن را داراى آثار نامحدود اخروى قرار داده است ، چگونه خداوند اثر عبادت در یک شب 
((قدر)) را معادل و بلکه بیشتر از 83 سال و 4 ماه عبادت قرار داده است
در این میان آن اعجاز و هنر اصلى مربوط به اذن الهى و قضا و قدر او است نه ذات عمل نظیر حرکت دادن کلید برق شهر که موجب نورانى شدن تمام شهر و روشن شدن میلیونها لامپ مى شود در این جا هنر اصلى در نورانى شدن شهر مربوط به دستگاه هاى قدرتمند مولد برق است نه مربوط به کسى که مسئول وصل کلید نیروگاه برق است اما در عین حال نقش اساسى این عمل وصل کلید که یک عمل کوچک است این است که آن آثار عظیم دستگاه هاى مولد برق مترتب بر این عمل کوچک روشن نمودن نیروگاه است و از این طریق نور برق محفل انسانها را نورانى مى کند.
آثار اخروى نسبت به عمل فیزیکى دنیوى نیز بگونه اى نیست که بالضروره منتسب به ذات عمل باشد و تخلف آن از عمل استحاله عقلى داشته باشد بلکه نقش عمل در حد کلید زدن برق است که زمینه و شرط جریان نیروى برق و افاضه روشنائى از ناحیه نیروگاه است .
((عمل )) علت معده و زمینه است که استعداد بهشتى شدن و یا جهنمى شدن را پدید مى آورد، اراده و فیض مبدا فاعلى است که عمل انسان را تبدیل به (روح و ریحان ) یا (حفرة من حفرالنیران ) مى کند زیرا براى تبدیل شدن یک امرى به چیز دیگر علاوه بر استعداد و قابلیت قابل ، نیاز به فیض ‍ فاعل نیز وجود دارد البته این فیض الهى چون حکیمانه است زمینه مى خواهد. زمینه فیض و رحمت الهى را در خصوص انسان خداوند به دست خود او نهاده است و کلید بهره مندى از عنایت و رحمت خاصه الهى در اختیار خود او گذارده شده است زیرا خداوند اعمال جوانحى و جوارحى انسان را موجبات رحمت و مغفرت خویش قرار داده است و اراده و خواست انسان را زمینه افاضه رحمت قرار داده است 
ماشاالله خانم کیانی
دیگه زبان قاصره. عالی بود.
۱۰ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۱۷ محدثه جعفری
باسلام خدمت دوستان از مطالب پر گهرشان 
در مورد اینکه حیوانات ونباتات هم شعور دارند وقیامتی ٬شنیده ای دارم که شاید به قولی مربوط باشد ،که اگر انسانی از میوه ای بهره ببرد به طور مثال از سیب، وان را کامل میل نکند ان سیب در قیامت شکوه میکند که فلان شخص من را به کمال نرساندو شاید برای همین موضوع هم باشد که در حدیث است کلو واشربو ولاتسرفوا بخورید وبیاشامید اما اسراف نکنید چون شاید در قیامت باید جوابگوی ان سیب باشیم که چرا اورا به کمال نرساندیم .چون خداوند همه چیز را مسخر انسان کرده تا با استفاده از ان به کمال برسد.
ودر مورد اینکه خداوند در هر روز در کاریست اگر از دید انسان شناسانه بنگریم از نظر جسمی بدن انسان در هر روز در کاریست از جمله مرگ وزندگی سلول ها  در بدن که بسیاری از انها به مرور میمیرند ودیگر تشکیل نمیشوند مانند پوست صورت که در دوران پیری مقداری از سلولها از بین میروند ودیگر پوست جوان و کشیده نیست ویا از نظر روحی ما گاهی خوشحالیم گاهی ناراحت گاهی مرگیست در بینمان گاهی تولد به خودمان نگاه نکنیم که گاهی روزمره شدیم و همه چیز برایمان تکراری بلکه عالم هستی هر روز در حال نوشدن وکاریست وما هم باید اینگونه زندگیمان باشد تا رسیدن به کمالی که خداوند برایمان مقرر کرده اما گاهی با غرق شدن در دنیا(تلویزیون) که غفلت وخوردن و تجملات را بر ما تبلیغ میکند باعث شده فراموش کنیم که حامل قرانیم وباید بخوانیم بالا رویم 
سلام و علیک سلام به همگی
هرروز میآمدم وبلاگو میدیدم و هیچ مطلب جدیدی نبود و افسرده میشدم
نگو چون توی bookmark میآوردم همان مطالب بهمنو میاورده.
امروز یه نقطه موسو تکون دادم و.....کمی فکر که الان اسفنده ....
ااااا 5تا مطلب جدید تو اسفند..................و باورم نمیشد سی و خرده ای نظر
من چقدر عقبم
فدات شم خانم احمدیان هلاک شدی دست تنها
ممنون خانم کیانی و سایر دوستان
فقط خانم آب شیرینی در مورد جناب سلمان:
روایتی هست که اسم حور مخصوص ایشان را سلمی ذکر میکند
ببخشین از جانب امام علی غیرتی شدم
حتی با پذیرش تعریف جدید "زوجنا ب " نمیدونم اجازه داشته باشیم راجع به این بزرگواران اینطوری صحبت کنیم
به نظرم اینطوری نیست که چون تعریف عوض شد، مثلا حضرت زهرا (س)زوجنا ب هرکسی بشن که 
منا اهل البیت بشه و زوج بهشتی چندنفر بشن
مشخص است که فقط حضرت علی علیه السلام از تمام جهات هم رتبه ی ایشان هستند برای زوجناب
منظورم اینه که با تغییر تعریف ،زوجیت تبدیل نمیشه به، یکی با چند نفر.

سلام خانم احمدیان.بله منظورم شمس و قمر و... بود.با تشکر از همه ی دوستان
سلام ممنون از همه و از خانم نبوی منش به خاطر دقت توجه هشان و نکاتی که ذکر کردند.
سلام خانم جعفری
پیشنهادی دارید که چطور کار تحقیقاتی که گفتید شروع کنیم؟
سلام خانم آب شیرینی
ممنون از برخوردتان. خیلی برام مایه آرامش و درس بود.
سلام خانم نبوی منش جان
من به شخصه در تعجب بودم که شما چرا نیستید.
شادی شما مایه مسرت ماست.
یا علی

ما هم استفاده کردیم . خیلی حرفه ای کار می کنید

قرآن برکت لحظه هایتان

خانم آب شیرینی عزیزم
البته از فاصله ی مشرق تا مغرب من با امیرالمومنین معلوم میشود که، ایشان از بیان یک نکته علمی یکی از شیعیان نازنینشان غیرتی نمیشوند همین جا از حضور آقا هم عذرخواهی میکنم
توجه من ،به استفاده از واژه ی زوج است ولی به هرحال کسی طالب فهم حقیقت باشد قطعا جای تحقیق در این مورد زیاد است و من هم نظرم را قطعی نمیدانم....

۱۱ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۲۵ مریم جعفری

سلام خانم احمدیان

من  خودم در نظر داشتم که با بررسی دقیق واژه هایی مثل شمس و قمرو... وخصوصا میزان وحسبان و سجدان بتونم مصداق یابی این واژه ها رو در زندگی خودمون انجام بدم چون به نظرمیاد آیات ابتدایی سوره یک نظام خاصی رو تصویر میکنند و برای من هم کشف این نظامه که جالبه البته ممکنه برای خیلی از دوستانی که به دقت روی سوره کار کردن این معما کشف شده باشه!ولی من چون فعلا این کارو انجام ندادم خواستم اگه کسی این کار کرده این نظام برا ماهم ترسیم کنه :)

من وقتی داشتم پانزده آیه اول سوره الرحمن رو می خوندم ذهنم رفت به این سمت که نکنه سوره ترتیب نظام خلقت و این که برپایی نظام ملک رو چه ترتیب و اصولی بنا شده داره حرف می زنه. 
داستان حضرت آدم (روحی فداه) رو که می خونیم به نظر می آد این نظام بر پا شده بود و بعد ایشون هبوط می کنند.
پس این طور که ببینیم سوره در آیه سه بحث خلقت انسان کامل و بعد در آیه ۱۴ بحث خلقت انسان آماده هبوط رو داره. 
نمی خوام بگم لزوما این دو انسان با هم فرق دارند یا بحث مرتبه ها رو مطرح کنم؛ نه لزوما منظورم این نیست. اما باید توجه داشت که این دو آیه ( سه و ۱۴) حرف از دو مرحله می زنند.
لطفا بقیه بزرگواران هم نظرشون رو بگن. انشاالله مسیر و نقطه شروع تحقیقمون رو بفهمیم.
۱۱ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۰۹ مریم نصیری

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها

 

ذخایری در عالم هست که میشود با آنها سالها در رفاه و سعادت زندگی کرد. ذخایر بی پایان و تجدید پذیر. هر چه بیشتر از معادن آن ها استخراج کنی بیشتر می شوند، تکثیر می شوند.

یکی از این ذخایر، معدن حُسن است. معدنی سرشار و غنی از زیبایی و نیکویی.

اَبزار استخراج حُسن از این معادن، احسان است. احسان یعنی چشم زیبابین داشتن و با آن زیبایی ها را رصد کردن. احسان یعنی دفع کردن بدی ها و زشتی ها از خود و دیگران به زیباترین حالت. احسان یعنی انجام عمل به بهترین صورت. احسان یعنی زیبایی آفرینی...

محسن انسان به بلوغ رسیده ای است که با احسان خود حُسن و زیبایی را در جامعه به وجود می آورد. و اگر اعتقاد داشته باشیم که هَلْ جَزَاءُ الْاحْسَانِ إِلَّا الْاحْسَانُ... یعنی تکثیر زیبایی و بلوغ در عالم.

احسان عمل است اما فهم این عمل با "بیان" میسر است. توضیحش با سوره مبارکه الرحمن.

نقل از وبلاگ http://fanada.blogfa.com/ خانم علی تنه از گردان مالک و سلمان

این مطالب بسیار برایم دلنشین است، برای همین برای خواهرانم در گردان گذاشتم  

انشاالله همه از محسنین شویم

 

 

ممنون خانم نصیری
پس فنادا که برای ما پیغام گذاشته بودند خانم علی تنه اند.
می بخشید خانم علی تنه که به جا نیاوردیم. سلام عرض می کنم. سلام گردان ما رو به امام رضا برسونید لطفا. ممنون که به ما سر زدید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی