محل مباحثه برای گروه 2
اعضای گروه 2:
خانم ها جوادی، محمدی، میر امینی، مرتضی زاده، احمدیان.
اعضای گروه 2:
خانم ها جوادی، محمدی، میر امینی، مرتضی زاده، احمدیان.
اعضای گروه 1:
خانم ها نصیری، شیخ زاده، آذرمگین، همدانی، کریمی، حقیقت جو.
بسمه تعالی
در جلسه این هفته گردان اساتید اجازه دادند تا طی چند جلسه مباحثه در قالب گروه برای امتحان جزوه ی تدبر سوره ای آماده شویم. برای هر یک از پنج گروه تشکیل شده فضایی در وبلاگ در نظر گرفته می شود تا هر گروه بنا به صلاح دیدش با روش مناسب به مباحثه پردازد. انشاالله هر گروه مرور تمام جزوه را در دو هفته آتی به اتمام می رساند تا بتوانیم در طول ایام عید پایان نامه دوره را تهیه کنیم. انشاالله که قبول درگاه حق باشد.
پی نوشت:
1- لطفا برای سلامتی پدر یکی از خواهران عزیزمان در گردان حمد شفاء قرائت کنید.
2-هر خواهر عزیزی که در این جلسه غایب بودند و نامشان در گروه ها نیست، درخواست عضویتشان را در گروه دلخواه اعلام کنند.
3-لطفا با نظرات خود متن را ،در صورت ذکر نشدن نکات مهم جلسه گردان، تکمیل کنید.
با سلام
جزوه را به صورت کلی مرور کرده و دوشنبه در جلسه گردان حاضر شوید.
بسم الله الرحمن الرحیم
در این جلسه از محضر سوره مبارکه الرحمن بهره بردیم. سوره ای که می توان تمام درس های احکام و تفصیل را در آن دید و تمام روش های احکام و تفصیل در درس های قبل را در آن به کار برد و با به کار گیری هر یک به نحوی به غرض سوره نزدیک شد. علاوه بر این نکات در محضر این سوره مبارک پر شدیم از بهجت. آن چنان بهجت در این سوره موج می زند که در هر توجه به دریای آن کمتر از لوءلوء و مرجان نصیبت نمی شود. بی جهت این سوره را عروس قرآن نام گذاری نکرده اند که به حقیقت جلوه گر حسن در عالم کون است. حسنی که به افاضه فیض الرحمن در تمام عالم جلوه گر شد.
آیات ابتدایی این سوره از الرحمن می گوید؛ همان که قرآن را آموخت، انسان را خلق نمود و علم بیان را به او عطا کرد. منظور از بیان در قرآن همان قدرت تمییز بین خیر و شر است، بین صدق و کذب و در یک کلام قدرت تمییز بین تمام وجوهات حق و باطل. در واقع این "بیان" است که به انسان قدرت رجعت به سوی "الرحمن" را می دهد. پس بدین ترتیب می توان الرحمن را احکام، خلق الانسان را تفصیل، علمه القرآن را احکام به تفصیل و علمه البیان را تفصیل به احکام بگیریم.
الرحمن را احکام می گیریم زیرا اسماء الهی همواره محکم محکماتند و فارغ از بستراند و بدین ترتیب تمام سوره تفصیلی می شود برای الرحمن، افاضه کننده رحمت بر تمام عالم و این رحمت در خلق او دیده می شود؛ پس خلق تفصیل الرحمن است چرا که الرحمن در زمین با خلقش دیده می شود. "علمه القرآن" احکام به تفصیل است چون قرآن حقیقتی است که از مراتب بالاتر به مراتب پایین تر نزول یافته است و "بیان" به ما کمک می کند تا امکان رجعت به مراتب بالاتر (احکام) را داشته باشیم.
حالا می توان با محوریت هر یک از این چهار آیه به بررسی سوره پرداخت و سوالاتی را طرح نمود: الف-چگونه الرحمن را بشناسیم؟ ب-چگونه با قرآن نازل شویم؟ ج-چگونه عالم خلق را ببینیم؟ د-چگونه با بیان از پایین به بالا برویم. بدین ترتیب می توان درک کرد که چه عملی در عالم خلق انسان را به الرحمن می رساند. این بیان برای انسان می شود میزان و برای شمس و قمر، حسبان. حقیقتی ملکوتی که در هر جایی جلوه ای متفاوت دارد.
بدین ترتیب در ابتدای سوره با تعریف جدیدی از انسان آشنا می شویم. انسان خلقی است که الرحمن به واسطه قرآن رحمت را به او می رساند و این تنها برتری او بر دیگر مخلوقات است که می تواند به واسطه ی بیان جلوه گر تمام قرآن باشد. در این صورت است که انسان "معلم" تمام موجودات می شود و در غیر این صورت فرقی با آن ها ندارد. حقیقتی که در تمام سوره با تکرار ترجیع بند ویژه اش انسان را به آن متذکر می کند؛ " فبای آلاء ربکما تکذبان ؛ کدام یک از آلاء ربتان را تکذیب می کنید؟ ".
ترجیع بند در چند سوره ی دیگر قرآن مانند شعرا و قمر نیز دیده می شود اما از نظر تعداد و جلوه گری به پای این سوره نمی رسد. شاید یکی از مواردی که این ترجیع بند را منحصر به فرد ساخته است واژه آلاء باشد. آلاء یعنی نعمتی که در درون انسان به بلوغ می رسد. درواقع ترکیب نعمت و آیه وقتی به بلوغ برسند می شود آلاء ! هر یک از این نعمت های بیرونی که در سوره ذکر می شود باید در وجود ما منجر به فرآیند معرفت شناسی شود. در حقیقت هر کدام از این نعمت ها در درون انسان نیز هست که انسان باید با قدرت "بیان" آن ها را به آلاء تبدیل کند.
این سوره آرام در گوشت زمزمه می کند "تو هم در وجودت دریاهای شور و شیرین داری و هر کدام لوءلوء و مرجان خودش را دارد." انسان در عین بحر بودن باید در استقامت مانند کوه باشد؛ مانند پیامبر اکرم که کفار با خطاب واژه "اُذُن" به او نهایت انعطافش را نشان می دهند در حالی که استحکام عالم به اوست. این سوره، سوره ی جمع اضداد است. زوج میوه های بهشتی اش پاداشی است برای همین کنار هم جمع شدن اضداد بدون آن که در یکدیگر خللی ایجاد کنند و آیات جهنمش عاقبت نداشتن این صفات. در واقع هر گاه صفتی بدون همراهی ضدش در وجودمان باشد طعم عذاب های این سوره را چشیده ایم و به عواقبی از این جنس دچار شده ایم. در یک جمله انسان به کمال نمی رسد مگر با جمع اضداد که این از درجات بالای سیر و سلوک الی الله است. به راستی این مقام نصیب کسی نمی شود مگر با تبعیت از امیرالمومنین، علی علیه السلام که دارای این مقام است.
انشالله به برکت انس با این سوره توانایی پیدا کنیم تا برای هر صفتی که در وجودمان هست ضدی ایجاد کنیم تا به کمال برسیم و از این طریق به فیض هم نشینی با حور که مصداق اتمش وجود مبارک حضرت زهراست، نایل آییم؛ به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
پی نوشت:
1- برای تهیه گزارش این هفته حداقل چهار نفر از اعضای گردان مشارکت داشتند اما متاسفانه همچنان این متن کاستی هایی دارد و انعکاس دهنده تمام نکات گفته شده در گردان نیست لطفا بزرگواری کنید و در قسمت نظرات تکمیلش کنید تا با تکرار این نکات سوره بر جانمان بنشیند؛ انشاالله.
2-لطفا برای دریافت کلیپ های همایش سوره عصر به گزارش همایش مراجعه شود. این متن در طبقه بندی موضوعی با موضوع همایش دسته بندی شده است.
3-مشتاقانه منتظر متن ها و گزاره های تحلیلی ، ادبی ، فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و ... شما از سوره هستیم. لطفا پیام های خود را از قسمت "تماس با من" به وبلاگ برسانید.
سلام آقای خوبم
صبح به صبح که چشم باز می کنم ،نمی بینم... درختی را که آرام و ساکت توی حیاط ایستاده،نمی بینم ...یا کریم هایی را که توی تراس خانه کرده اند،نمی بینم... زمینی را که رویش راه می روم، نمی بینم... خورشید را،ماه را، نمی بینم... درد خانم همسایه را در هنگام تولد نوزادش نمی فهمم ،صدای گریه ی نوزادش را نمی شنوم. نا توانی و کوچکی و بی ارادگی اش به چشمم نمی آید...حواسم به جهت های جغرافیایی نیست،اعلامیه ی فوت مادر صاحب خانه را روی در ورودی ساختمان نمی بینم! شیشه را کنار سنگ نمی بینم...تشنه می شوم شیر آب را باز می کنم ،گرسنه می شوم می روم سراغ یخچال ،نمی بینم آب از کجا می آید و رزقم را که داده!
این روزها توی بی خیالی و ندانستن های خودم سیر می کنم ...شاید همین است که تو را نمی بینم!
]برداشتی از سوره مبارکه الرحمن[
آسیه نیک صفات
بسمه تعالی
با توجه به شرایط موجود، اساتید گردان محمد رسول الله برای ادامه مسیر سه سوال مطرح نموده اند که از تمام اعضای گردان تقاضا می شود تا پایان روز چهارشنبه، هفت اسفند ماه، پاسخ سوال ها را به ایمیل آقای ساعدی ارسال فرمایند.
1-به نظرتان مهم ترین نقصی که در شما در قبال فعالیت گردان وجود دارد، چیست؟
2-مهم ترین نقص گردان چه می باشد؟ (این نقص ممکن است مربوط به ساختار، برنامه ریزی، مکان و زمان برگزاری کلاس، فرماندهی، اعضای گردان و ... باشد.)
3-کدام گزینه را برای ادامه فعالیت گردان صلاح می دانید؟ (با ذکر دلیل)
الف- تعطیلی گردان
ب- مرور سوره ها (توسط خود اعضای گردان)
ج- مرور جزوه های قبلی در قالب جلسات مباحثه (با حضور دیگر اعضا و مدرسان مدرسه قرآن و عترت)
د- بعد از برگزاری آزمونی افراد با کسب نمره قبولی از جزوه "تدبر سوره ای" به جزوه بعدی بروند.
ایمیل آقای ساعدی: saedimail@yahoo.com
بسم الله الرحمن الرحیم
این جلسه ی گردان با سوالات آغاز شد. سوالاتی که هر کدام گره ای بود در مسیر درک درست احکام و تفصیل!
در ادامه بحث و بررسی سوالات موفق به درک چند گزاره ی کلیدی از احکام و تفصیل شدیم:
-وجود حقایق جدا از تفصیل و مستقل از تفصیلند.
-به وجود آمدن تفصیل در پرتوی نزول حقایق اتفاق می افتد.
-همراهی تفصیل با احکام همیشگی است.
-آیات احکام به تفصیل از نزول احکام خبر می دهند این نوع آیات نیز دارای تنوع هستند.
-احکام سوره همان حقیقت محوری سوره است که تمام آیات و کلمات سوره حول محور آن گرد آمدند.
از آنجایی که بنا به دلیلی ناراحت کننده مثل درس نخواندن! نتوانستیم با کمک روش درس نهم به تدبر سوره قمر بپردازیم، متوسل شدیم به سوره خواندن و نشستیم پای صحبت سوره مبارکه قمر! سوره ی مبارکه ی قمر از اراده ی خدا برایمان گفت که به راحتی جاری می شود. همه چیز اندازه اش در این نظام مشخص است ،همه چیز سر جای خودش است؛ پس نیازی به نگرانی نیست! علم به این حقیقت یُسری برای آدم ایجاد می کند که برایش پایانی نیست.
خداوند خودش در این سوره می فرمایند: "قرآن آسان شده". خدایی این حقیقت را بازگو می کند که ملیک مقتدر است. فرصت محدود است و هلاکت نزدیک و انسان چاره ای ندارد جز مراقب از اعمالش. نکند زمانی پیش فرض های غلط مانع درک حقایق شود. همان خدایی که شکافتن قمر برایش راحت است، فهم قرآن عظیم را برایمان آسان کرد و راه را برای رسیدن ما به مقعد صدق آسان نمود ... خودمان سختش نکنیم!
خدایا یاری مان کن به واسطه ی رحمتت نوری بر دلمان بتابد تا به تبعیت از "متقین" بفهمیم آنچه را که تو در قرآن برایمان آسان کردی! فهمی که حاصلش ایمان باشد و عمل. فهمی که ما را در جنات و نهر جای دهد. آمین!
پی نوشت: برای دوشنبه آینده می بایست سوره مبارکه الرحمن رو قرائت کنیم و پیام های آن را بنویسیم. انشاالله که در این هفته صد ها بار توفیق قرائت این سوره را بیابیم و به برکت آن بعضی نگرانی های گردان برطرف شود به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
بسم رب محمد و آل محمد
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
سلام به همه هم گردانی های عزیز در سراسر هستی، سلام. از آن جا که جمع شده ایم تا برای ظهور حضرت حجت آماده شویم لازم است تا در جمع گردانمان اصول در کنار هم بودن و اصول خدمت به نظام ولایت را بیاموزیم و تمرین کنیم؛ چرا که ظهور حضرت وابسته به تربیت و قیام جمع هایی توحیدی است. قطعا اولین گام برای رشد و حفظ چنین جمع هایی آشنایی با اصول و نظام یک جمع توحیدی است. از این رو بر آن شدیم تا مجموعه متنی با عنوان "آداب ورود به گردان" تهیه شود تا در کنار هم برای خدمت به محضر حضرت حجت آماده شویم. خواهشمندیم با نظرات ارزشمندتان یاریمان کنید.
متن "شرح نظام ولایت" از جمله متونی است که در این راستا تهیه شده است تا به واسطه کلام ناقص ما قطره ای از کوثر هستی شرح داده شود و به برکت دعای حضرات معصومین حقیقت آن در دل تمام اعضای گردان محمد رسول الله جای گیرد؛ انشاالله که قبول باشد. بدین ترتیب در ادامه به این بحث پرداخته می شود.
ولی عالَم خداست. تدبیر عالم به دست اوست. اوست که اراده می کند و امرش نازل می شود. او عالِم به همه عالَم است و تمام عالم در ید قدرت اوست. او حکیم است و محیط بر همه عالم. و اوست که چنین مقدر فرموده تا خلیفه ای برای خود بر زمین قرار دهد تا تمام ویژگی های خود را به او عطا کند؛ از جمله ولایتش را.
این ولایت از جانب خدا به مقرب ترین بنده اش، محمد مصطفی، عطا شده است و به همین ترتیب هر کس به مقرب ترین بنده خدا نزدیک تر باشد بر دیگر بندگان ولایت پیدا می کند.
بعضی از تمام جهات بر دیگران ولایت دارند مانند حضرات معصومین و بعضی تنها از یک یا چند جهت بر دیگری ولایت پیدا می کنند؛ مانند پزشک که تنها از حیث طبابت بر مریض ولایت پیدا می کند.
از جمله وظایف افراد آن است تا کسانی که بر خود ولایت دارند را بشناسد و بیابند تا از آن ها تبعیت کند چرا که خداوند هدایت و نجات افراد از هلاکت را در گرو پیروی از ولی قرار داده است. مریض بایستی پزشکی با درایت را بیابد و از او تبعیت کند و این تبعیت واجب عقلی است. خداوند در نظام ولایت شفای فرد را در تبعیت از پزشک قرار داده است.
اما در این میان توجه به این نکته ضروری است که چون مریض خدا را ولی عالم می داند و به خاطر او ولایت پزشک را پذیرفته است قدرتی برای طبابت پزشک قائل نیست بلکه از روی وظیفه و به فرمان خدا از پزشک تبعیت می کند. مریض، پزشک را واسطه ای می داند که خداوند تبعیت از او را واجب قرار داده است و در حقیقت خداوند شفای مریض را در تبعیت از پزشک قرار داده است. حتی اگر پزشک اشتباه کند چون مریض به ولایت الهی قائل است می داند که خداوند ولایت خود را اعمال و از مسیری دفع ضرر می کند و البته اگر دفع ضرر نشود نیز خیر خدا در آن بوده است.
از دیگر مصادیق ولایت در جامعه معلم است که از جهت علم مورد تخصص خود، بر دانش آموز ولایت دارد. یادی کنیم از امام راحل، خمینی کبیر، که فرمایشی به این مضمون دارند که برای یافتن علم دین باید به حوزه علمیه رفت اما این حوزه نیست که به طلبه علم را می دهد. وقتی دانش آموزی می داند که بنا به نیاز و وظیفه اش بایستی تحت تعلیم معلمی قرار گیرد بایستی به وظیفه اش عمل کند. در این راستا تمام فرمان ها و تکالیفی که معلم بر عهده او قرار داده است را انجام می دهد و تبعیت از او را تبعیت از خدا می داند. حتی اگر معلم بنا به صلاح دیدی تغییراتی در کلاس درس ایجاد کند و یا شخص دیگری را به عنوان جانشین خود قرار دهد، دانش آموز از آن جا که برای "واسطه" قدرتی جدا از قدرت خود قائل نیست و نزول علم را از خدا می داند، صلاح دید معلم را بدون هیچ بهانه و کوتاهی تبعیت می کند و تبعیت از او را لازمه هدایت خود می داند؛ چرا که از نظر دانش آموز توحیدی ولایت خدا بر تمام نظام عالم گسترده است و اوست که اگر بخواهد بدون مسیری علم را به او می رساند و او تنها مکلف به انجام وظیفه است.
و انشاالله این داستان ادامه دارد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد...
به نام ملیک مقتدر
آنچه در این هفته بر گردان محمد رسول الله گذشت عمدتا متمرکز بر موضوعات سوره ی مبارکه قمر بود و بررسی محتوای علمی درس نهم کتاب تدبر سوره ای به جلسه ی بعد محول گردید؛ لذا در ادامه مختصری از روش مطالعه و جمع بندی سوره ی مبارکه ی قمر ارائه خواهد شد.
در قدم اول سوره با توجه به موضوعات آیات دسته بندی گردید. دسته بندی آیات بدین قرار است: دسته ی اول (آیات یک تا هشت): در این آیات که موضوعات سوره به اجمال پوشش داده می شود ، واژه های آیه، نباء، حکمه بالغه و نذر به عنوان مولفه های اصلی سوره بیان شده اند. این مولفه ها همگی جنبه هایی از حقیقت هستند که مومنان و کفار سوره براساس چگونگی مواجهه با آنها دسته بندی می شوند. برای مثال، سوره به افعال کفار با عباراتی همچون اعراض، تکذیب، نسبت سحر به آیات و تبعیت از هوای نفس اشاره می کند که شرح قیامتی این رویگردانی در آیه هشت ذکر شده است نکته ی مهم دیگر عبارت "کل امر مستقر" است که همچون روحی در پس زمینه ی آیات این دسته وجود دارد.
دسته ی دوم (آیات نه تا 42): این دسته حکایت کننده سرگذشت اقوام نوح، عاد، ثمود، لوط و فرعون است که همگی نمادهایی بارز در مقاومت علیه مولفه های ذکر شده در آیات دسته ی اول هستند. در این دسته، توجه به دو آیه ی "فکیف کان عذابی و نذر" و "و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر" که از آیات غرر سوره هستند، در کشف و فهم غرض سوره کمک می کند.
دسته ی سوم (آیات 43 تا 48): این آیات با ارائه ی گزاره هایی کلی از کفار درسوره به بیان چند وجه مشترک در بین آن ها از قبیل قائل شدن تقدس، اقتداری توهمی و اعتماد به قومیت خود می پردازد. در انتهای این دسته نیز مانند دسته اول از شکست و عذاب قطعی آنها در دنیا و آخرت صحبت می کند.
در دسته ی آخر (آیات 49 تا 55) از امر و تقدیر خداوند و کلمح البصر بودن این امر، ثبت اعمال کوچک و بزرگ و نهایتا جایگاه متقین در مقعد صدق عند ملیک مقتدر می باشد.
و اما جمع بندی ارائه شده از سوره ی قمر به شرح زیر است: قرآن حکمه بالغه ای است که نبأ وجه خبر دهنده ی آن، آیه وجه دلالت کننده ی آن و نُذُر وجه بیم دهنده اش می باشد و همه ی اینها حقایقی نزول یافته اند در جهت فعال کردن ذکر در نظام انسانی. پس تنها کسی وضوح حقایقی همچون شق القمر را تکذیب کرده و از آن روی می گرداند که تبعیت از هوای نفس در وجودش ریشه دوانده باشد.در واقع مکذبان سوره مبارکه قمر کتاب به اصطلاح آسمانی را که ادعای پیروی از آن را داشتند بر اساس هوای نفس خود نوشتند و بر آن نام زبور نهادند. در حالی که آیه ی مبارکه " و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر " این نکته را متذکر می شود خداوند با تیسیر (آسان نمودن) قرآن مسیری را در مقابل انسان نهاد تا بتواند به مقعد صدق عند ملیک مقتدر برسد. انشاالله ما به برکت سوره ی قمر از متقین باشیم و هیچ گاه به کمتر از بهایی که خداوند برایمان مستقر نموده است راضی نشویم "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر"
پی نوشت: در ابتدای جلسه چند سوال از سوره و درس نهم مطرح شد که در ادامه به منظور آمادگی برای جلسه بعد گردان دو سوال از بین آن ها مطرح می شود؛ انشاالله که بزرگواران ما را از علمشان بهره مند سازند:
1-مولفه احکام به تفصیل و مولفه احکام چه تفاوتی با هم دارند و چگونه آن ها را در آیات احکام مشخص کنیم؟ لطفا مثالی هم ذکر کنید.
2-با توجه به سوره قمر با سیر چه مسیری و چگونه می تواند به مقعد صدق رسید؟