محمد (ص) پیام آور قرآن

!محفلی مجازی برای مباحثه ای حقیقی
مشخصات بلاگ
محمد (ص) پیام آور قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد
به نام خدای محمد،روشنی بخش دل ها، دل هایمان را گرفته ایم و با قدم هایمان وارد گردان محمد رسول الله (ص) شده ایم تا دلمان را با تابش نور حقیقت از کلام وحی تنظیم کنیم. گردان محمد رسول الله (ص) نام یکی از گردان های مدرسه قرآن و عترت دانشگاه تهران است. در این مدرسه افراد در گروه هایی با عنوان گردان به یادگیری راه های تدبر برای انس هر چه بیشتر با قرآن می پردازند تا به برکت نگاه های رسول مهربانی دل، فکر، اندیشه و عمل هایشان رنگ قرآن بگیرد، انشاالله.
در همین راستا ما، گردان محمد رسول الله، بر آن شدیم تا وبلاگی ایجاد کنیم که در آن نوای نفس نفس زدن های آدم هایی که دلشان می خواهد نگاهشان را به قرآن در یک جمع از جنس گردان وسعت ببخشند، به گوش رسد.اینجا اتاق جلسات آمادگی و تمرین گردان برای عملیات است. بحث هایی که در ابتدا مطرح می شود برای تکمیل و نزدیکی به حقیقت نیازمند همکاری همه هم گردانی های عزیز است و از آن جایی که ما تمام مردم جهان را عضوی از گردان محمد رسول الله می دانیم، از شما و تمام هم گردانی های عزیز خواستاریم تا در این بحث ها مشارکت جدی داشته باشند و لطفا در صورتی که نکته ای درزمینه ی تکمیل بحث به نطرتان میرسد حتما ارائه دهید.
یا علی

توجه کنید:
این خانه بنا دارد هر هفته مطالبش را تازه کند. لطفا تمام مطالب در صفحه اول را مطالعه نمایید.

چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۰۷:۵۳ ق.ظ

شرح نظام ولایت

بسم رب محمد و آل محمد

فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یَا مُوسَى إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى

سلام به همه هم گردانی های عزیز در سراسر هستی، سلام. از آن جا که جمع شده ایم تا برای ظهور حضرت حجت آماده شویم لازم است تا در جمع گردانمان اصول در کنار هم بودن و اصول خدمت به نظام ولایت را بیاموزیم و تمرین کنیم؛ چرا که ظهور حضرت وابسته به تربیت و قیام جمع هایی توحیدی است. قطعا اولین گام برای رشد و حفظ چنین جمع هایی آشنایی با اصول و نظام یک جمع توحیدی است. از این رو بر آن شدیم تا مجموعه متنی با عنوان "آداب ورود به گردان" تهیه شود تا در کنار هم برای خدمت به محضر حضرت حجت آماده شویم. خواهشمندیم با نظرات ارزشمندتان یاریمان کنید.

متن "شرح نظام ولایت" از جمله متونی است که در این راستا تهیه شده است تا به واسطه کلام ناقص ما قطره ای از کوثر هستی شرح داده شود و به برکت دعای حضرات معصومین حقیقت آن در دل تمام اعضای گردان محمد رسول الله جای گیرد؛ انشاالله که قبول باشد. بدین ترتیب در ادامه به این بحث پرداخته می شود.

ولی عالَم خداست.  تدبیر عالم به دست اوست. اوست که اراده می کند و امرش نازل می شود. او عالِم به همه عالَم است و تمام عالم در ید قدرت اوست. او حکیم است و  محیط بر همه عالم. و اوست که چنین مقدر فرموده تا خلیفه ای برای خود بر زمین قرار دهد تا تمام ویژگی های خود را به او عطا کند؛ از جمله ولایتش را.

این ولایت از جانب خدا به مقرب ترین بنده اش، محمد مصطفی، عطا شده است و به همین ترتیب هر کس به مقرب ترین بنده خدا نزدیک تر باشد بر دیگر بندگان ولایت پیدا می کند.

بعضی از تمام جهات بر دیگران ولایت دارند مانند حضرات معصومین و بعضی تنها از یک یا چند جهت بر دیگری ولایت پیدا می کنند؛ مانند پزشک که تنها از حیث طبابت بر مریض ولایت پیدا می کند.

از جمله وظایف افراد آن است تا کسانی که بر خود ولایت دارند را بشناسد و بیابند تا از آن ها تبعیت کند چرا که خداوند هدایت و نجات افراد از هلاکت را در گرو پیروی از ولی قرار داده است. مریض بایستی پزشکی با درایت را بیابد و از او تبعیت کند و این تبعیت واجب عقلی است. خداوند در نظام ولایت شفای فرد را در تبعیت از پزشک قرار داده است.

اما در این میان توجه به این نکته ضروری است که چون مریض خدا را ولی عالم می داند و به خاطر او ولایت پزشک را پذیرفته است قدرتی برای طبابت پزشک قائل نیست بلکه از روی وظیفه و به فرمان خدا از پزشک تبعیت می کند. مریض، پزشک را واسطه ای می داند که خداوند تبعیت از او را واجب قرار داده است و در حقیقت خداوند شفای مریض را در تبعیت از پزشک قرار داده است. حتی اگر پزشک اشتباه کند چون مریض به ولایت الهی قائل است می داند که خداوند ولایت خود را اعمال و از مسیری دفع ضرر می کند و البته اگر دفع ضرر نشود نیز خیر خدا در آن بوده است.

از دیگر مصادیق ولایت در جامعه معلم است که از جهت علم مورد تخصص خود، بر دانش آموز ولایت دارد. یادی کنیم از امام راحل، خمینی کبیر، که فرمایشی به این مضمون دارند که برای یافتن علم دین باید به حوزه علمیه رفت اما این حوزه نیست که به طلبه علم را می دهد. وقتی دانش آموزی می داند که بنا به نیاز و وظیفه اش بایستی تحت تعلیم معلمی قرار گیرد بایستی به وظیفه اش عمل کند. در این راستا تمام فرمان ها و تکالیفی که معلم بر عهده او قرار داده است را انجام می دهد و تبعیت از او را تبعیت از خدا می داند. حتی اگر معلم بنا به صلاح دیدی تغییراتی در کلاس درس ایجاد کند و یا شخص دیگری را به عنوان جانشین خود قرار دهد، دانش آموز از آن جا که برای "واسطه" قدرتی جدا از قدرت خود قائل نیست و نزول علم را از خدا می داند، صلاح دید معلم را بدون هیچ بهانه و کوتاهی تبعیت می کند و تبعیت از او را لازمه هدایت خود می داند؛ چرا که از نظر دانش آموز توحیدی ولایت خدا بر تمام نظام عالم گسترده است و اوست که اگر بخواهد بدون مسیری علم را به او می رساند و او تنها مکلف به انجام وظیفه است.

و انشاالله این داستان ادامه دارد به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد...

۹۲/۱۱/۳۰
گردان محمد رسول الله

نظرات  (۶۵)

سلام به همگی و صبحتان به خیر
اللهم انت السلام و منک السلام و لک السلام و الیک یعود السلام سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمدالله رب العالمین
انشاالله همگی به سلامت در نظام ولایت بمانیم.
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۱:۰۴ مریم نصیری

سلام

 

 

سلام

اللهم صل علی محمد و آل محمد

با این وضعی که گردان داره...نمیدونم باید حرف از امید به روبراه شدن زد یا حرف از تعطیلی گردان؟!

سلام 
معلومه ار امید
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۲۰ حانیه محبعلی
سلام دوستان. هیچ کس تا حالا،... صبح به این زودی،...خیلی مودبانه،... و به شیوه کاملا توحیدی...
سر و تن ما رو این طوری نشُسته بود و ما را رو بند پهن نکرده بود. البته من از خوندن این متن اصلا احساس بدی ندارم.
در ضمن از همین تریبون استفاده می کنم و از استاد گرامی آقای ساعدی به دلیل پرت و پلاهایی که سر کلاس می گم، معذرت خواهی می کنم. و از ایشان به خاطر این همه فشاری که گردان ما برایشان ایجاد می کند، حلالیت می طلبم.
                                                                 با تشکر: کمپین حمایت از عدم تعطیلی گردان
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۲۸ حمیده حقیقت جوی

سلام .

خانم سامت جان یکبار بعد از تعطیلاتی که برای امتحان ها بود آقای ساعدی فرمودند " گردان هیچوقت تعطیلی ندارد، حتی اگر به ظاهر تعطیل باشد ..."

از متن بسیار خوب و تکان دهنده ای که گذاشتید تشکر می کنم .

خدا را سپاس که جمع مدرسه قرآن و یه ویژه آقای چیت چیان را واسطه ی خیر و برکت و رحمت برای ما قرار داد .

آقای چیت چیان ، پدر گرامی ، ما را ببخشید ....... خداوند بر توفیقات شما بیفزاید به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد .

 

سلام خانم محبعلی جان
عالی بود یعنی عالی بودا. خیلی لذت بردم از نظرتون.
یا علی
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۰ یک از همگردانی ها

با سلام 

وظایف دانشجو در قبال استاد : 
1 - تلقی استاد به عنوان پدر واقعی وروحانی. 
دانشجو باید چنان بیندیشد که استاد او -که از سلامت دین و اخلاق برخوردار است.-پدر واقعی و روحانی او است و مسلما مقام‏پدر روحانی از پدر جسمانی بالاتر وارجمندتر است. 
2 - ارج نهادن به استاد و تجلیل از مقام‏علمی وی. 
3 - تواضع و فروتنی در برابر استاد. 
رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله می‏فرماید: دانش رابیاموزید وبه خاطر آن، آرامش و متانت را فرا گیرید و در برابرکسی که از او دانش می‏آموزید، فروتن باشید. 
4 - به نیکی یاد کردن از استاد. 
5 - حق‏شناسی از استاد. 
دانشجو نباید در طول زندگانی‏اش از دعای‏خیر نسبت‏به استاد غافل بماند. 
6 - سپاسگزاری از ارشاد و هشدارهای‏استاد، اگر چه با توبیخ و انتقاد و گزندگی‏همراه باشد. 
7 - تحمل جور و تندرویهای استاد. 
باید در برابر جفای استاد و تندرویهای‏اخلاقی او شکیبا بود. 
8 - زودتر از استاد در درس حاضر شدن. 
9 - رعایت ادب و نزاکت در برابر استاد. 
هنگام ورود استاد به کلاس، بر دانشجولازم است‏به عنوان احترام بایستد و درمحضر او به گونه‏ای بنشیند که نمایانگر ادب ونزاکت‏باشد. پرسش و خطاب به استاد نیزباید همواره با ادب و تکریم باشد. 
10 - عدم ایجاد مزاحمت‏برای استاد. 
اگر استاد مشغول گفتگو، مطالعه، تحقیق،نوشتن، تلاوت قرآن یا اقامه نماز است، نبایدمزاحمش شد. 
11 - عدم تحمیل وقت تدریس بر استاد. 
12 - مراقبت از حرکات و رفتار خود درمحضر استاد. 
از مهمترین وظایف دانشجو این است که بااشتیاق و علاقه به سخنان استاد گوش فرادهد; نگاهش را بر او متمرکز سازد و با تمام‏وجود بدو روی آورده، با دقت در گفته‏های‏وی بیندیشد و آن را در حافظه خویش نگه‏دارد تا او را به اعاده سخن ناگزیر نسازد.دانشجو باید بی جهت نگاه خود را از استادبرنگرفته، به این سو و آن سو ننگرد. بویژه درلحظاتی که با استاد گفتگو می‏کند و یا استاد بااو سخن می‏گوید، با لباس و انگشت و .....بازی نکند و خمیازه نکشد. نیز در محضراستاد با دیگران در گوشی و پنهانی صحبت‏نکند و نخندد. 
13 - رعایت لطف بیان و تنظیم صداهنگام گفتگو با استاد. 
دانشجو باید در خطاب به استاد، دارای‏حسن تعبیر و لطافت‏بیان باشد و به او نگوید:چرا، نه، قبول نداریم، چه کسی چنین گفته،این سخنی که شما می‏گویید در کجاست و یاماخذ آن را در کجا می‏توان یافت؟ نبایدبگوید: آنچه به خاطر دارم و یا دیگران نقل‏کرده‏اند با گفتار شما مغایرت دارد. 
اگر هدف دانشجو در این چون و چراهابهره‏گیری از استاد است، باید در جلسه‏دیگری غیر از جلسه درس و یا در جلسه‏خصوصی آنها را مطرح کند. اگر هم ناگزیراست که در همان جلسه، پرسشهای خویش‏را مطرح کند، شایسته است‏به جای الفاظمذکور لحن خود را تلطیف کرده، بگوید: اگر به‏ما چنین بگویند، اگر این سخن را قبول نکنیم‏یا اگر از ما بپرسند به چه دلیل می‏گویی، درپاسخ چه بگوییم؟ و عباراتی از این قبیل. 
14 - نادیده گرفتن اشتباهات لفظی یاعلمی استاد. 
آن چه مسلم است تنها معصومان‏علیهم السلام ازاشتباه و لغزش مصونیت دارند و بشر عادی،گر چه دارای مراتب بالای علمی هم باشد، گاه‏دچار لغزش و اشتباه خواهد شد. بنابراین،نباید شاگرد هنگام غفلت و اشتباه استادچهره خود را دگرگون سازد و یا با اشاره به‏دیگران بفهماند که شخصا رای و سخن استادرا مردود می‏داند. 
اگر زبان استاد به تحریف کلمه‏ای شتاب‏گرفت و به علت جابه جا شدن حروف کلمه،واژه و تعبیری از زبانش خارج شد که دارای‏مفهوم زننده‏ای بود، شاگرد باید آن را نشنیده‏گرفته، به کلی فراموش کند و برای کسی بازنگوید. 
15 - پیشدستی نکردن شاگرد به پاسخ پرسشها در محضر استاد. 
البته اگر خود استاد از او خواست که جواب‏پرسشی را در جلسه درس بیان کند، اشکال‏ندارد. 
16 - قطع نکردن سخنان استاد. 
شاگرد نباید در ادامه سخن استاد وقفه‏ایجاد کند و پیوستگی کلامش را با حرف زدن‏از هم بگسلد. 
17 - پرسش به موقع شاگرد. 
نباید بی جا و بی موقع راجع به موضوعی‏از استاد پرسید. مطرح کردن پرسش در بین‏راه نیز صحیح نیست. باید صبر کرد تا استادبه مقصد برسد و آنگاه پرسش را با او در میان‏گذاشت. 
18 - نباید به خاطر شرم از پرسش دریغ‏ورزید. 
امام صادق‏علیه السلام می‏فرماید: دانش دینی وبینش الهی، همچون خانه‏ای است که بر آن‏قفل نهاده‏اند; کلید این قفل، پرسش‏است. (1) 
19 - تکریم استاد هنگام طی طریق با او. 
باید حرکت و راه رفتن در معیت استاد،نمایانگر احترام و محبت‏به او باشد. او را ازدور با صدای بلند نخواند یا از پشت‏سر و ازراه دور به او سلام نکند. شاگرد باید خود رانزدیک ساخته، سلام و تحیت‏خویش را باصدای معمولی و متعارف به استاد تقدیم‏کند. به هر حال هر رفتاری که نشانه تکریم واحترام استاد باشد، بر طالبان علم لازم است.این احترام‏ها علاوه بر آنکه کوشش ادای حق‏استاد است، باعث رشد و شکوفایی صفات‏نیک دانشجو و برکت در عمر علمی وی‏می‏شود. 
در خاتمه، این نوشتار را با حدیثی نورانی‏از امیر مؤمنان علی‏علیه السلام به پایان می‏بریم. آن‏حضرت در خصوص بزرگداشت مقام عالم‏می‏فرماید: 
..... یکی از حقوق دانشمند بر تو این است‏که زیاده از حد از او پرسش نکنی و دست‏به‏دامانش نگردی. اگر بر مجلس دانشمند واردشدی و ملاحظه کردی که گروهی از مردم نزداو به سر می‏برند، بر همه آنها سلام کن; سلام‏ویژه خود را بدان عالم عرضه دار و برای‏نشستن جایگاهی در برابرش انتخاب کن ... . 
با گوشه چشم و چشمک زدن یا با دست‏خود در حضور او اشاره مکن و در مقام ستیز ومخالفت‏با سخن او، پیاپی مگو که: فلانی‏چنین گفت، فلانی چنان گفت. از طول‏همنشینی با دانشمند دلتنگ مشو. مثل‏دانشمند مثل خرما است. باید در انتظار به‏سر بری تا رطبی از درخت‏بر تو افتد. پاداش‏دانشمند از روزه‏دار و سحر خیز و شب‏زنده‏دار و جنگجوی در راه خدا فزونتراست. (2) 

پی نوشت : 

1 - مینة‏المرید، ص‏114 
2 - الکافی، ج‏1، ص‏46 

منبع: ماهنامه کوثر




 

سلام بر دوستان عزیزم...

دلم روشنه که مثل ترم پیش ایشالله جلسه ی بعد آقای چیتچیان یا آقای ساعدی تشریف میارن سر کلاس و میفرمایند که به برکت سوره ی مبارکه ی الرحمن گردان از  انکسار  و انحلال جان سالم به در برده و با امید و انرژی بیش از پیش در راستای اهداف متعالیش طی طریق می نماید:-)

مسلما پروردگار ما همان الرحمنیست که "عللم القرآن" را مقدم بر "خلق الانسان" ذکر کرده است و  بعد ازآن نیز "عللمه البیان" نموده پس هیچ جایی برای "فبای الاء ربکما تکذبان" باقی نخواهد ماند!!!

عرض کنم خدمتتون که این متن نوشته ی من نیست،بنده فقط عهده دار انتشارش بودم!

بسیار بسیار تحسینتون میکنم دوستان بابت این روحیه ی امیدوارانه ای که دارید

و حسرت میخورم به این نوع دیدگاه

ولی انصافن با این کامنتی که یکی از دوستان با نام "یکی از همگردانی ها" گذاشتن...جایی برای نفس کشیدن باقی مونده؟!

:|

من از طرف خودم از اساتید محترم از ازل تا ابد(علی الخصوص آقای چیت چیان و آقای ساعدی) عذرخواهم و در پیشگاهشون شرمنده...

با تشکر از « یکی از همگردانی ها»
خیلی نکات ارزنده و لازمی بود. حداقلش این بود که متوجه شدم نمره ام از ادب صفره. البته قبلا هم می دونستم اما نه متاسفانه به این جزیی.
از استادید محترم خواستارم با توجه به کرامت بالای حضرات برای این که مشمول بند ده متن مذکور نشویم لطف کنند و شرایطی مهیا فرمایند که اینقدر مزاحمت های ما علنی نباشد. 
با تشکر
پی نوشت: اگر درخواستم دور از ادب است پوزش می طلبم.
می بخشید اشکال املایی پیش آمد: از اساتید محترم خواستارم...
در ضمن از کل گردان تشکر ویژه دارم. اثبات کردند که فعالیت های گردان توجه دارند و اگر نظر برای متن وبلاگ نمی گذارند قطعا اشکال به وبلاگ مربوط است. الان اولین روز به روز رسانی است و تعداد نظرات و مشارکت اینقدر به نسبت مطالب قبلی بالاست. از تلنگر به جای خانم کریمی در متن قبل متشکرم که این نکته رو تذکر دادند. واقعا ایشون یکی از شخصیت های شاخص گردانند که با وجود مشغله زیاد توفیق بهره مندی از محضرشون رو از ما دریغ نکردند.
یا علی

منم سلام خدمت همه عزیزان همگردانی

از نویسنده این متن بسیار تشکر می کنم

خانم احمدیان بیش از قدر بنده لطف دارند. اعضای گردان بزرگتر از آنند که حقیر بینشون چیزی به حساب بیام. بنده محض اینکه از خیر و برکت گردان بی نصیب نمانم، حضور دارم وگرنه هرگز نتونستم ازپس مسئولیت سنگین گردانی بودن بربیایم

خدا هدایت و نصرت بخشد همه مان را، به برکت صلوات

 

خواهر محترم "یکی ار همگردانی ها"
خود اینجانب  شخصا بعد از کلاس از آقای ساعدی عذرخواهی کردم ولی میدانستم ایشان چیزی به دل ندارند.
تذکراتتان به جا ولی
قطعا کسی قصد بی احترامی به محضر بزرگواران را ندارد
دوم اینکه خود این بزرگواران جایگاه استادی برای خود قائل نیستند و جمع،جمعی است که با مباحثه باید رشد کند
دچار معنویات زیادی لطیف نشیم
ولی خب شخصا از خداوند آرزوی تلطیف گفتارم را دارم.
سلام
این متن « یکی از همگردانی ها» که خیلی با حاله. به نظرم هر دفعه یه همچین متن هایی داشته باشیم که به اعمالمون فکر کنیم. به شخصه تشکر می کنم. خیلی استفاده کردم.
انشاالله از این به بعد به دعای ائمه مشمول بندهاش نشیم.
سلام دوستان هم گردانی!
بسیار امیدوارم از دل این  صحبت ها ،فلقی در دل هر کداممان اتفاق بیفتد در جهت درک درست وظایفممان و عمل در احسن وجه به آن!
همیشه دعا گوی اساتید و دوستان هم گردانی هستم!
خدا بر توفیقاتتان بیفزاید
۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۲ محدثه جعفری
باسلام خدمت دوستانم بعد از تشکر از متون زیباتان یک انتقاد به خاطر دوستانی که زیاد سوال در ذهنشان هست باعث میشوند درس ثقیل شود و من به گفته استاد معتقدم که فرمودند سعی کنید در روش گیر نکنید اصل انس باقران هست وهر جا گیر کردید فقط سوره بخوانید پس خواهشا در روش گیر نکنید چون کلاس مبهم وخسته کننده میشود با تشکر
سلام
منم با خانم جعفری موافقم که اگر در درس گیر کردیم بریم سراغ سوره. البته بنده از سوال ها یی که می شه تشکر می کنم چون باعث می شه بنده به نکاتی توجه کنم که متوجه نشده بودم. طرح سوال ها تو کلاس به نظرم در درک مطلب موثره.
با تشکر
سلام
ای کاش به جای انتقاد پشت انتقاد از همگردانی ها و به جای یاس و ناامیدی از ادامه گردان، سعی کنیم دست یکدیگر را بگیریم، تا همه از کنار هم بودن در گردان لذت ببرند هم کسانی که دوست دارند از روش بیشتر بدانند و هم آنانی که طالب انس بیشتر با قرآن هستند همگی بتوانند استفاده نمایند در این صورت است که جمع و جماعت مفهوم پیدا می کند که دست خداوند با جماعت است
طرح انتقادها خود رشد جمعیست وبه نظر من باید سوالها وقت خاص داشته باشه درس ارایه شود بعد فرصتی برای سوال باشد که حق قران اداشود وبا نظر خانم احمدیم موافقم ممنون از سوالات دوستان 
خانم جعفری جان انشالله خود شما هم انتقاد پذیر باشید و در کلاس توی ذوق دیگران نزنید و فقط از دیگران انتقاد نکنید مسلمأ هیچ کس بی عیب نیست ولی بهنر است اول از خودمان شروع کنیم بعد به دیگران بپردازیم و باعث دل شکستن نشویم
سلام
از وقتی این مطلب را در وبلاگ دیدم کلی سوال به ذهنم هجوم آورده و رهایم نمی  کند.
چرا درس نخوانده می آییم گردان و توقع داریم استاد معجزه کند ؟
چرا این قدر گردانمان استادمحور است و جای بحث و مباحثات مفید بین گردانی خالیست؟
چرا ارتباط بین هم گردانی ها این قد رضعیف است و این خواهر بودنمان در روابط بینمان حس نمی شود؟

اصلا برنامه ی مان برای جلسه ی بعد چیست؟از دوشنبه ی پیش تا حالا چقدر سوره ی الرحمان را خوانده ایم؟
چرا از همه ی ظرفیت وبلاگ برای رشد علمی و معنوی گردان استفاده نمی کنیم؟
چرا در این چند پست اخیر مباحثات علمی کمرنگ شده؟
چه قراری می توانیم با هم بگذاریم و چه برنامه ای می توانیم پیش بگیریم که روند درس خواندن هایمان بهتر شود؟
اسممان رویمان است «گردان» ! یعنی همه با هم !با یک هدف!
خوبی اش شاید این باشد که هر کدام از ما توی دلش جوابی برای این سوالات دارد!
و خوبی دیگرش این است که این گردان به نام مبارک حضرت رسول مزیین است.!
و همین که احساس میکنیم تحت نگاه های آقاییم شاید برایمان کافی باشد !تا بخواهیم یک بار دیگر متوسل شویم خودشان برکتی به سوره خواندن هایمان بدهند!
انشالله تلاش هایمان جوابی باشد بر همه ی سوالات
۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۳۶ حمیده حقیقت جوی

سلام .

دوست عزیز من شخصا ممنون میشوم اگر با نام مستعار مطلب ننویسید ....

خانم جعفری نظرشان را گفتند ، شما هم نظرتان را بگویید .

هر شخصی در گردان حق دارد نظرش را بیان کند .

ما خواهران قرآنی هم هستیم ...

 

 

 

 

 

۰۱ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۵۷ کیاندخت کیانی
با سلام خدمت دوستان و همگردانی های عزیز برای اینکه حال و هوای این وبلاگ یک کمی عوض شود فکر کردم از خواص سوره الرحمن اینجا اشاره کنم تا انشالله به برکت این سوره همگی عاقبت به خیر گردیم

از امام صادق (ع) نقل شده است،کسی که در شب سوره الرحمن را بخواند و بعد از هر ﴿فبای آلاء ربکما تکذبان﴾ بگوید «لا بشیء من ألائک رب اکذب»؛ پروردگارا هیچ یک از نعمت های تو را تکذیب نمی کنم، خداوند فرشته و ملکی را بر او موکل کند که اگر در اول شب خواند، او را تا صبح محافظت نمایند و اگر در هنگام صبح آن را خواند، موکّل نماید بر او فرشته ای که او را تا شب حفظ نماید.( مجمع البیان:9/ 296،س16)

امام صادق(ع) فرمودند: کسی که سوره الرحمن را با لبیک گفتن به ندای شکرانه الهی بخواند ـ یعنی طبق دستور بالاـ، اگر در شب قرائت کرده و بمیرد شهید مرده است و اگر در روز بخواند و بمیرد شهید مرده است و در حکم شهید بوده و ثواب شهدا را می برد.(ثواب الاعمال/144،ج2)

در این کلام، امام صادق(ع) به یک ارزش انسانی اشاره نموده و آن شهادت است. در دین مبین اسلام موارد گوناگونی است که اگر برای کسی توفیق نباشد، جای گزینی برای آن ذکر شده است. که از جمله این موارد عالی ترین نوع مرگ، یعنی شهادت می باشد، که جایگزین آن، تلاوت سوره الرحمن است.

از امام صادق (ع) نقل شده که تلاوت سوره الرحمن را هرگز رها نکنید؛چرا که این سوره هرگز در قلب های منافقان استقرار ندارد.خدا،سوره الرحمن در قیامت را به صورت انسانی قرار دهد که زیباترین چهره و خوشبوترین رایحه را دارد، پس در جایگاهی قرار می گیرد که به خداوند متعال نزدیک تر است. خداوند از سوره الرحمن سؤال می کند،چه کسی در زندگی دنیا به محتوای تو قیام نمود و به تلاوت تو ادامه داد؟ پاسخ می دهد: خداوندا فلان کس و فلان کس که در این لحظه، چهره این افراد نورانی و سپید می شود و خداوند به آنها فرماید: اکنون هر که را می خواهید شفاعت کنید. اهل تلاوت الرحمن برای هیچ کس شفاعت نمی کنند مگر این که به آنها گفته می شود: وارد بهشت شوید و هر کجا می خواهید ساکن شوید. (وسائل الشیعه:6/146،ح2)

در این حدیث نورانی، به چند ارزش سوره الرحمن اشاره شده است که جای تأمّل است.

1.سوره الرحمن، اصلا در دل های منافقان راه ندارد. یعنی اهل نفاق هرگز از آثار و خواص الرحمن بهره مند نمی شوند.

2.با تلاوت سوره الرحمن، انسانیت انسان تحقق می یابد و انسان به حقیقت خود می رسد. انسان وقتی به حقیقت خود راه یافت، از همگان به خداوند متعال نزدیک تر است. بی گمان رسیدن به این مقام بلند، در گرو رسیدن به حقایق الرحمن است.

3. به برکت تلاوت و اقامه سوره الرحمن، قلب آدمی نورانی می شود.

4.از این رهگذر این سوره، انسان به مقام شفاعت می رسد.

فاطمه زهرا (س) از رسول خدا(ص) روایت نموده که در قیامت، به قاریان سوره های حدید،واقعه و الرحمن گفته شود که در بهشت فردوس ساکن شوید.( کنز العمّال:1/582،ح2642)

در تفسیر نمونه، جلد12، صفحه 563 آمده «بعضی از مفسران بزرگ گفته اند،فردوس باغی است که همه نعمت ها در آن جمع باشد.»

ابی بن کلب می گوید:حضرت رسول(ص) می فرمودند:هر کس سوره الرحمن را قرائت کند،خداوند بر ناتوانی او ترحم نماید.و او سپاس و شکر آن چه را که خداوند بر او انعام نموده،به جا آورده است (مجمع البیان،ج24،ص54).در این جا،پنج روایت در باب فضائل و آثار سوره مبارکه الرحمن نقل شده که نمودار 8 اثر برای تلاوت کننده آن است.1) مصونیت بخش شبانه روزی اوست 2) به مقام شهدا راه یابد و مرگش مرگ عادی نخواهد بود و مانند شهدا عند ربهم یرزقون خواهد بود.3) به جایگاه حقیقی انسانیت می رسد. 4) به اوج تقرّب به سوی خدا می رسد. 5) به مقام شفیعان راه پیدا می کند. 6) فردوس که بهشت خاص است، نصیب او گردد.7) هرگز در خود ضعف و حقارت نمی بیند. 8)به مقام شاکران دست یابد که مقامی بس عظیم است.

سلام خانم کیانی جان
ممنون عالی بود. برای حال بنده که التیام بود.
از صحبت همگردانی ای که نسبت به خانم جعفری گفتار مودبانه ای نداشتند برائت میجویم
خانم نیک صفات ممنون
خانم کیانی خیلی ممنون
از طرف همه
وبلاگ هدفش بحث علمیه
دوستان تمرکزتان را روی سوره ببرید
این حرف ها آب و نون نمیشه


۰۱ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۵۸ محدثه جعفری
ممنون از دوستانی که برداشت زیبایی از مطلب من کردند قصد ما نزدیک شدن به هم هست 
ظرف دلهای توحیدی شکستنی نیست دوست عزیز
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۰۲:۲۶ مجبوبه سلیمانی
یادائم اللطف
وقتی یه مسیر جدیدی رومی خوای بری یه حس غریبی داری ونگران ازاینکه چی میشه میتونم برم یا نه اصلا شدنی هست ؟!اما وقتی کم کم شروع می کنی به رفتن مسیر برات روشن تر میشه وعلامتها ونشونه های راه روبهتر میبینی واین دلتومحکم وقدماتومحکمترمی کنه.حالا تومسیرت ممکنه چیزای ببینی که متوجه نشی اما راهتو داری درست میری ووقتی رفتی جلوترمعنی اون چیزایه قبلیه راهتو تازه می فهمی.خدایه مهربونم که لطفت هرلحظه همراهمونه صبرواستقامت توراهتو روزیمون کن...
بفرمایید کامتونو شیرین کنین:
المیزان:

 در الدر المنثور است که: ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که در تفسیر آیه" مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ" گفته: منظور از دو دریا على و فاطمه است، و منظور از برزخ و حائل میان آن دو رسول خدا (ص) است، و در تفسیر آیه" یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ" گفته است: منظور از لؤلؤ و مرجان حسن و حسین است «4».
مؤلف: نظیر این حدیث را الدر المنثور «5» از ابن مردویه از انس بن مالک و نیز صاحب مجمع البیان «6» از سلمان فارسى و سعید بن جبیر و سفیان ثورى روایت کرده‏اند، چیزى که هست باید دانست که این تفسیر، تفسیر به باطن است نه اینکه بخواهد بفرماید: معناى بحرین و برزخ و لؤلؤ و مرجان این است.
و در تفسیر قمى در ذیل آیه" کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ" آمده که امام در بیان جمله" کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ" فرموده: یعنى هر کس که بر روى زمین قرار دارد، و در معناى جمله" وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ" فرموده: منظور از وجه پروردگار دین او است، و امام على بن الحسین فرموده: وجه خدا که مردم رو به سوى آن مى‏آیند ماییم «7».
و در مناقب ابن شهراشوب در ذیل آیه" وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ" آمده که: امام صادق (ع) فرمود: وجه اللَّه ماییم «8».


به نظرتون آیه ی وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلام‏:
میتونن بقیه ائمه باشند؟(کشتی های نجاتی که اعلام الهدی هستند)
المیزان:
در مجمع البیان مى‏گوید: در خبر هم آمده در آن روز دستور مى‏رسد ملائکه و آتش مردم را در محاصره خود بگیرند و با زبانى از آتش ندایشان دهند:" یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ... یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ" «1» مؤلف: این معنا از مسعدة بن صدقه از کلیب از امام صادق (ع) روایت شده «2».
و در کافى به سند خود از داوود رقى از امام صادق (ع) روایت کرده که در تفسیر آیه" وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ" فرمود: کسى که بداند خدا او را مى‏بیند و آنچه مى‏گوید مى‏شنود، و آنچه مى‏کند چه خیر و چه شر اطلاع دارد، همین علم او را از اعمال زشت باز مى‏دارد، و همین است آن کسى که از مقام پروردگارش خائف است، و نفس خود را از پیروى هوى نهى مى‏کند (وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى‏) «3»
و در مجمع البیان در ذیل آیه" وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ" از علاء بن سیابه از ابى عبد اللَّه امام صادق (ع) روایت کرده که علاء گفت: به آن جناب عرضه داشتم: مردم از این اعتقاد ما تعجب مى‏کنند، که مى‏گوییم بعضى از مردم از آتش دوزخ در مى‏آیند، و داخل بهشت مى‏شوند، آرى مردم به ما مى‏گویند: لا بد این دوزخیان با اولیاى خدا محشور و همنشین هم مى‏شوند؟ حضرت فرمود: اى علاء بهشت تنها بهشت اولیا نیست، از بهشت ایشان پایین‏تر نیز بهشت هست، خداى تعالى مى‏فرماید:" وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ"، پس لازمه بیرون شدن گنهکاران از دوزخ این نیست که با اولیاى خدا محشور هم باشند «2».
و در الدر المنثور است که ابن جریر، ابن ابى حاتم و ابن مردویه، از ابو موسى از رسول خدا (ص) روایت کرده‏اند که در تفسیر دو آیه" وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ" و" وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ" فرموده: دو بهشت اول از طلا، و براى مقربین، و دو بهشت دوم از نقره و براى اصحاب یمین است «3».
مؤلف: این دو روایت بیان گذشته ما در تفسیر دو آیه مذکور را تایید مى‏کند.
و نیز در آن کتاب است که طبرانى و ابن مردویه از ابى ایوب روایت کرده‏اند که گفت: از رسول خدا (ص) معناى آیه" مُدْهامَّتانِ" را پرسیدم، فرمود:
یعنى دو بهشت سر سبز «4».
و قمى در تفسیرش به سندى که به یونس بن ظبیان دارد از امام صادق (ع) روایت کرده که در تفسیر جمله" نضاختان" فرمود: یعنى دو چشمه فوار و جوشان «5».
و باز در همان کتاب در معناى جمله" فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ" آمده که: معصوم فرمود:
منظور دخترانى است که چون گیاه بر لب شط کوثر مى‏رویند، هر قدر از آنها گرفته شود دوباره به جایش مى‏روید «6».
و در مجمع البیان در ذیل جمله" خیرات حسان" از ام سلمه از رسول خدا (ص)نقل کرده که فرموده: زنان بهشتیند که خیرات در اخلاق، و حسان در رخسارند «1».
سلام
ممنون خانم نبوی منش
به خیر باشید
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۰۴ محدثه جعفری
ممنون خانم نبوی منش استفاده کردیم من به شخصه حس میکنم سوره مبارکه الرحمان ایات تکراریش حول محور هل جزا الاحسان الا الاحسان میچرخد نظر دوستان چیست؟
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۳۸ مریم جعفری

سلام  و خسته نباشیدبه همه دوستان

ضمن تشکر از خانم نبوی منش که به نظرم مطالبشون دید بهتری نسبت به سوره در اختیارمون میذاره، خانم جعفری میخواستما زتون بپرسم که منظورتون دقیقا از جمله ای که گفته بودین چیه؟ یعنی به نظر شما جایگاه آیه ای که گفتید در سوره چیه و چه نقشی در سوره داره؟

ممنون

سلام  ضمن تشکر فراوان از نکاتی که دوستان فرمودند.به ویژه خانم نبوی منش وخانم کیانی

از آنجایی که ثواب قرائت ها تا حدی می توانند ما را در رسیدن به غرض سوره کمک کنند. با توجه به مطلبی که خانم کیانی عزیز گذاشته بودند.از بین بردن نفاق،نورانی شدن قلب ،شفاعت و درک حقیقت وجود انسان ثمره درک درست از سوره مبارکه الرحمن است.با این توضیح
تکدیب نکردن نعمت های پروردگار به نظرم رابطه ی نزدیک تری با این حقایق دارد.(فبای آلاء ربکما تکذبان) استفاده ی نادرست از نعمت های پروردگار در جهت باطل و خلاف عدل به منظور زیان رساندن به دیگران در واقع همان تکذیب حق است.و انسان را از حقیقت وجود خودش که که چیزی جز حق نیست دور می کند. البته این نگاه بسیار کوچکی بود به این موضوع.


۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۲۰ محدثه جعفری
به نظرم اگر به صورت نموداری باشد هل جزاالاحسان...وسط قرار میگیرد وتمام فبای ....ها دور ان که هرکدومشان قسمتی از نعمتها را اشاره میکند
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۵۷ کیاندخت کیانی
با سلام و تشکر از همه دوستان عزیز مطلبی از احسان در سوره مبارکه الرحمن

هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ

آیا جزای احسان شما جز احسان ماست؟

1  - نعمت های شگرف بهشت، پاداش و احسان خداوند به اعمال نیک و شایسته خلق

کأنّهنّ الیاقوت ... هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

واژه «إحسان» در لغت عرب بر دو معنا اطلاق می شود: الف) کار نیک، ب) نیکی به غیر. در آیه شریفه «احسان» اول به معنای اول و احسان دوم به معنای دوم به کار رفته است.

2-  بی تفاوت بودن در برابر احسان دیگران، امری نکوهیده در پیشگاه خداوند و عقل

هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

پرسش در آیه شریفه در حقیقت به داوری کشاندن عقل است و نیز مهر تأییدی از جانب خداوند بر داوری های عقل سلیم می باشد.

3-  دستیابی به بهشت و نعمت های آن، منوط به عملکرد نیک خود انسان

هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

از این که احسان، در مقابل احسان مطرح شده ـ به دلالت التزام ـ دانسته می شود که آدمی، آن گاه به احسان و پاداش حق دست می یابد که خود، اهل احسان و عملکرد نیک باشد.

4- خوف از مقام پروردگار و پرهیز از تکذیب و کفر، از نمودهای بارز احسان و نیک کرداری

و لمن خاف مقام ربّه جنّتان ... هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

در آیات پیشین مسأله خوف از مقام پرودگار و پرهیز از تکذیب و کفر به عنوان محور برخورداری از نعمت ها مطرح شده است. احسان اول در آیه شریفه می تواند نظر به آن دو داشته باشد.

5-  احسان خداوند، مقتضی احسان و نیک کرداری خلق است.

هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

برداشت یاد شده، مبتنی بر این است که احسان نخست مربوط به خداوند باشد; یعنی، آیا در برابر احسان خداوند، جز احسان و نیکوکاری، شایسته است؟

6-  لزوم پاداش دادن به احسان و نیکی دیگران، با احسان و نیکی به ایشان

هل جزاء الإحسـن إلاّالإحسـن

7- علی بن سالم، قال سمعت أباعبداللّه(ع) یقول: ...قول اللّه تعالی «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» جرت فی الکافر و المؤمن و البرّ و الفاجر و من صنع إلیه معروف فعلیه أن یکافیء به...;(1)

علی بن سالم گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می فرمود: ...قول خدای تعالی «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» درباره کافر و مؤمن، نیکوکار و بدکار جاری است. هر کس برای او کار نیکی انجام شود، بر او لازم است با نیکی آن را جبران کند

8- عن علی بن أبیطالب(ع) فی قول اللّه عزّوجلّ «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» فقال رسول اللّه(ص) هل جزاء من أنعمت علیه بالتوحید إلاّ الجنّة؟(2)

از امام علی بن ابی طالب(ع) درباره سخن خداوند «هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان» روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود:خداوند می فرمایدآیا پاداش کسی که به او نعمت توحید داده ام، غیر از بهشت است؟


 

پی نوشت ها :

1. مجمع البیان، ج 9، ص 315; نورالثقلین، ج 5، ص 199، ح 58.

2. أمالی شیخ طوسی، ج 2، ص 182; نورالثقلین، ج 5، ص 199، ح 60.

 

انگار لازمه هر از گاهی بحث تعطیلی گردان مطرح بشه که تلنگر بخوریم و بعضی از ما به اشتباهات و کم کاری هامون پی ببریم!
۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۱ کیاندخت کیانی
سلام

 " فبایّ الا، ربّکما تکذّبان" یعنی کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟این استفهام تقریری است که در مقام اقرار گرفتن است.
به بیان دیگر:خداوند نعمت های دوازده گانه(قرآن،‌ خلقت انسان، تعلیم بیان، حساب منظم زمان، آفرینش گیاهان و انواع درختان، آفرینش آسمان،‌حاکمیت قوانین، آفرینش زمین با ویژگی هایش،‌ خلقت میوه ها و نخل و حبوبات و گل ها و گیاهان معطر) را با برخی جزئیات و ریزه کاری ها و اسراری که در هر یک نهفته است، بیان فرموده و سپس می خواهد جن و انس دربارة‌نعمت هایی که یکی از دیگری گران بهاتر و پر ارزش تر است،‌ بیندیشند. بعد وجدان درونی و عقل انسانی را مخاطب قرار می دهد و سؤال می کند که "آیا هیچ یک از این نعمت های الهی قابل انکار است" و اگر نیست،‌ چرا ولیّ نعمت خود را نمی شناسید؟
چرا شکر منعم را به جا نمی آورید؟چرا در آستان مقدسش سر تعظیم فرود نمی آورید؟
تکرار آیة (31 بار) به این دلیل است که می خواهد حس شکر گذاری را در انسان برانگیزد و او را به دنبال عرفان و شناخت مبدأ نعمت ها بفرستد.
این تکرار به آن می ماند که پدری فرزند فراموش کارش را مخاطب ساخته و می گوید:آیا فراموش کردی کودکی ناتوان بودی؟چه خون جگرها برای پرورش تو خوردم!آیا فراموش کردی بیمار شدی و بهترین دکترها را برای تو حاضر ساخته و برای دارو و درمانت چه زحمت ها که نکشیدم؟آیا فراموش کردی هنگامی که به سن جوانی رسیدی و نیاز به همسر داشتی، همسر برای تو انتخاب کردم؟آیا فراموش کردی آن زمان که نیاز به خانه و زندگی و وسایل داشتی، همه چیز را برای تو فراهم ساختم و آیا ... . پس این همه سرکشی و طغیان و بی مهری و ناشکری برای چیست؟[13)
خداوند منّان نیز نعمت های گوناگونش را به بشر فراموشکار یاد آور می شود و به دنبال ذکر هر نعمتی از او سؤال می کند تا به این وسیله فطرت خفته و وجدان غبار گرفتة او را بیدار سازد، تا با شکر گزاری و اطاعت فرمان خدا، بنده تکامل و پیشرفت کند و رحمت خویش را بیشتر از پیش نصیب او سازد.
[13] تفسیر نمونه،‌ج 23،‌ص 113 - 114

۰۲ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۳۶ مریم جعفری
ممنون خانم جعفری به خاطر توضیحتون.

با سلام و خسته نباشید به همه ی دوستان و  تشکر از خانم کیانی.

به نظر من در رابطه با سوره ی الرحمن استفاده  از روح معنای واژه ها از التحقیق خیلی کمک کننده است.

مثلا برای من این سوال ایجاد شده بود که چرا در آیه ی 6(و النجم و الشجر یسجدان)خداوند فعل سجود را برای نجم و شجر قائل شده است.پس از مراجعه به التحقیق متوجه شدم که:

نجم=هو ظهور الی جهه علو و من مصادیقه:ظهور الکواکب من الافق الی جهه سمت الراس و ظهور نباتات من الارض/و الشجر ما بلغ الی فعلیه فی الاعتلا بخلاف نجم ففیه القوه

که میتوان اینگونه استنتاج نمود که شجر که نوعی از نباتات است خود از مصادیق نجم است همانطور که کوکب مصداق نجم است.خود نجم هم که در جهت علو ظهور پیدا می کند.و برای من بسیار جالب بود که خداوند برای عناصری که نماد علو و اعتلا هستند صفت سجده را متذکر شده است و ای بسا غایت علو همین سجده باشد.یعنی انسان نیز همچون سایر مخلوقات هر چه سجادتر باشد به مقام متعالی تری رسیده است.البته اینها همه برداشت شخصی بنده بوده و اصلا سندیت نداره ها:-)

سلام
عالی بود خانم آب شیرینی 
خیلی برام جذاب بود برداشتتان.
از بقیه اعضا هم به خاطر بحث ها و نکات مهم شان تشکر می کنم.
البته بعضی هم نکته نداشتند اما به خاطر اعلام حضورشون تشکر می کنم که شاید به برکت حضورشان عنایاتی به جمع شد.
یا علی

با سلام و تشکر فراوان از تمامی دوستانی که برنامه‌ها و مباحث گردان را پیگیری می‌کنند.

در پناه حق

خانم آب شیرینی عزیز،در تکمیل نظرات زیباتون
المیزان:
" وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ" مى‏گویند: مراد از" نجم" هر روییدنى است که از زمین سر بر مى‏آورد و ساقه ندارد، و کلمه" شجر" به معناى روییدنیهایى است که ساقه دارند، و این معناى خوبى است، مؤیدش این است که کلمه نجم را با کلمه شجر جمع کرده، هر چند که آمدن نام شمس و قمر قبل از این آیه چه بسا آدمى را به این توهم مى‏اندازد که نکند مراد از نجم ستاره باشد.
و اما اینکه فرمود: گیاه و درخت براى خدا سجده مى‏کنند، منظور از این سجده خضوع و انقیاد این دو موجود است، براى امر خدا، که به امر او از زمین سر بر مى‏آورند، و به امر او نشو و نما مى‏کنند، آن هم- به قول بعضى‏ها «1»- در چهارچوبى نشو و نما مى‏کنند که خدا برایشان مقدر کرده،

ادامه و اصل نکته:و از این دقیق‏تر اینکه نجم و شجر رگ و ریشه خود را براى جذب مواد عنصرى زمین و تغذى با آن در جوف زمین مى‏دوانند، و همین خود سجده آنها است، براى اینکه با این عمل خود خدا را سجده مى‏کنند، و با سقوط در زمین اظهار حاجت به همان مبدئى مى‏نمایند که حاجتشان را بر مى‏آورد، و او در حقیقت خدایى است که تربیتشان مى‏کند.
ببخشین
 وعلیک السلام و رحمت الله استاد
ممنون به وبلاگ سر میزنین
المیزان:این سوره در این مقام است که خاطر نشان سازد که خدای تعالی عالم و اجزای آن از قبیل زمین و آسمان و خشکی‌ها و دریاها و انس و جن را طوری آفریده و نیز اجزای هر یک را طوری نظم داده که جن و انس بتوانند در زندگی خود از آن بهره‌مند شوند، و قهرا عالم به دو قسمت و دو نشاه تقسیم می‌شود، یکی نشاه دنیا که به زودی خودش با اهلش فانی می‌شود، و یکی دیگر نشاه آخرت که همیشه باقی است، و در آن نشاه سعادت از شقاوت و نعمت از نقمت متمایز می‌گردد.
با این بیان روشن می‌شود که عالم هستی از دنیایش گرفته تا آخرتش نظامی واحد دارد، تمامی اجزا و ابعاض این عالم با اجزا و ابعاض آن عالم مرتبط است، و اجزای عالم هستی ارکانی قویم دارد، ارکانی که یکدیگر را اصلاح می‌کنند، این جزء، مایه تمامیت آن جزء دیگر، و آن مایه تمامیت این است.
پس آنچه در عالم هست چه عینش و چه اثرش از نعمت‌ها و آلای خدای تعالی است، و به همین جهت پشت سر هم از خلایق می‌پرسد و با عتاب هم می‌پرسد که: " فبأی آلاء ربکما تکذبان- کدامیک از آلای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید؟" و این خطاب عتاب‌آمیز در این سوره سی و یک مرتبه تکرار شده است.
و باز به همین مناسبت است که این سوره با نام رحمان آغاز گردید، که صفت رحمت عمومی و همگانی خداست، رحمتی که مؤمن و کافر و دنیا و آخرت را در بر دارد، و در آخر نیز، سوره با آیه" تبارک اسم ربک ذی الجلال و الإکرام" ختم می‌شود.
و این سوره از نظر مکی بودن و مدنی بودن دو احتمال دارد، هر چند که سیاق آن به مکی بودن شبیه‌تر است، و در قرآن کریم این تنها سوره است که بعد از بسم الله با یکی از اسمای خدای عز و جل آغاز شده.
و در مجمع البیان از امام موسی بن جعفر از آبای گرامی‌اش (ع) از رسول خدا (ص) روایت آورده که فرموده: برای هر چیزی عروسی و جلوه‌گاه حسنی
هست، و عروس قرآن سوره الرحمن است.
بسم الله
خب پس با توجه به صحبت علامه در یادداشت قبلی در سوره الرحمن:
- شخص صفت رحمانیت را با نظر به خود و عالم می بیند. می بیند که همه عالم در نظام واحدی هستند. آنچنان وحدت و ارتباط در این نظام هست که تکذیب یک شی از خلقت نفی تمام عالم و تکذیب رب است.
- عالم دو وجهی باقی و وجهی فانی اما این دو وجه هر دو جلوه یه حقیقتند و در مراتب مختلف آن حقیقت را جلوه می دهند پس نفی یکی نفی و تکذیب دیگری ست.
مخلوقات از نظر مرتبه پایین از انسان و در خدمت اویند. 
هیچ یک از اجزای عالم بر دیگری سبقت نمی گیرد و نمی تواند خللی در نظم عالم ایجاد کند. همه در ید قدرت او و جلوه گر جلال و اکرام خدایند.
علم قرآن انسان علت برتری او بر دیگر مخلوقات است.
از خواهران بزرگوار یه درخواست دارم: 
الان داریم جزوه تدبر سوره ای رو می خونیم. با توجه به نکات گفته شده در این جزوه می آموزیم که چطور تمام سوره را به شکل یه نظام هماهنگ ببینیم و سپس به ارتباط این اجزا با کل سوره بپردازیم. 
درخواست بنده اینه که لطفا اول تمام سوره رو ببینید و مهم ترین مطلب سوره رو که به نظر تان می آید رو بنویسید. بعد موضوع های کلی سوره رو (حداکثر سه یا چهارتا)رو بنویسید. اگر بر محور همان مهم ترین موضوع است ادامه دهید وگرنه در انتخاب مهم ترین موضوع تجدید نظر کنید.
در قدم بعد موضوع های جزیی سوره رو بیابید. اگر موضوع های جزیی بر محوریت مهم ترین موضوع است ادامه دهید وگرنه دوباره در موضوع مهم سوره بازنگری داشته باشید. در گام بعد ارتباط واژگان رو با مهم ترین موضوع سوره بسنجید. 
در جمع بندی نکات تهیه شده غرض بدست می آید. 
این که در اولین گام به بحث واژگان بپردازید بدون آنکه نظامی از کلیت سوره در ذهن نداشته باشید ممکن است شما رو از غرض دور کنه و تمرکزتان رو از اصل مطلب منحرف کنه.  
المیزان در ابتدای هر سوره موضوعی به نام « اشاره» داره که کلیتی از سوره رو بیان می کند. توصیه می کنم برای راحت شدن شروع تدبر به روش سوره ای به این قسمت بپردازید.
برای یافتن کلی ترین موضوع های هر سوره نیز علامه بعد دسته بندی آیات سوره در ابتدای هر دسته دوباره مطلب « اشاره » رو دارند که می توانیم با کمک آنها موضوع های کلی سوره رو بیابیم.
البته همه اینها توصیه است. اگر استفاده کردید و مفید بودند لطفا به بنده اطلاع دهید.
یا علی

به نام خدایی که رحمان و رحیم است .

از تمامی دوستان تشکر میکنم ، از مطالب استفاده کردم .

موضوعاتی که در نگاه های اولیه ی سوره به نظرم از اهمیت بیشتری بر خوردار است.

صفت رحمانیت خدا و ذوالجلال و الکرام بودن خدا

قرار دادن میزان برای بر قراری عدل

ویژگی فنا در همه ی هستی و باقی بودن وجه پروردگار

وابستگی دائمی به خداوند و احاطه ی تدبیر خدا در هستی وناتوان بودن جن و انس برای گریز از احاطه خداوند در حسابرسی اعمال

تکذیب دائمی این حقایق توسط انسان در افعال و بروزاتش و ملامت انسان توسط خدا

و هل جزا الاحسان...که عکس العمل  و به بیانی نتیجه ی رفتار انسان ها با این حقایق است
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۰۶ کیاندخت کیانی

دو دریاى شیرین و شور که در کنار هم قرار دارند

 در چند آیه از قرآن کریم، از دو دریاى خاص یاد شده که در کنار هم و چسبیده به هم هستند، ولى به همدیگر مخلوط نمى‏شوند، گویا میان آنها حجاب و پرده‏اى قرار دارد، یکى از این دو دریا شیرین و گوارا و دیگرى شور و تلخ است. از این دو دریا در قرآن یک بار با لفظ «بحران» و چند بار با لفظ «بحرین» تعبیر آورده شده است.

باید دید که منظور از این دو دریا چیست و در کجا واقع شده‏اند؟ ولى پیش از پاسخ به این سؤال، متن آیات را با هم مى‏خوانیم:

1 - وهو الذى مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج وجعل بینهما برزخا وحجرا محجورا (فرقان/53)

و اوست آن‏که دو دریا را به همدیگر جارى کرد، این شیرین و گوارا و آن شور و تلخ است و میان آن دو فاصله و مانعى قرار داد.

2 - امّن جعل الارض قرارا وجعل خلالها انهارا وجعل لها رواسى وجعل بین البحرین حاجزا (نمل/61)

آیا (بتها بهترند) یا کسى که زمین را قرارگاهى ساخت و میان آن نهرهایى پدید آورد و بر آن کوههاى استوارى نهاد و میان دو دریا مانعى قرار داد.

3 - و ما یستوى البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه وهذا ملح اجاج ومن کلّ تأکلون لحما طریا وتستخرجون حلیة تلبسونها (فاطر/12)

دو دریا یکسان نیستند، این یکى گوارا و شیرین که نوشیدنش خوشگوار و آن یکى شور و تلخ است و از هر دو، گوشتى تازه مى‏خورید و زینتى را استخراج مى‏کنید که مى‏پوشید.

4 - مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان فباى آلاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان (الرحمن/19-22)

دو دریا را به همدیگر جارى کرد تا به هم برسند. میان آن دو برزخ و فاصله‏اى است که یکى بر دیگرى غلبه نمى‏کند، پس کدام یک از نعمتهاى خدا را تکذیب مى‏کنید؟ از آن دو دریا مروارید و مرجان خارج مى‏شوند.

علاوه بر این آیات، در یک آیه دیگر هم تعبیر «مجمع البحرین» به کار رفته که مربوط به جریان حضرت موسى و همراه اوست که به دنبال خضر مى‏رفتند و منظور از آن، دو دریاى شیرین و شور که در آیات بالا آمده است، نمى‏باشد:

واذ قال موسى لفتاه لا ابرح حتى ابلغ مجمع البحرین او امضى حقبا (کهف/60)

و هنگامى که موسى به جوان خود گفت: از حرکت باز نمى‏ایستم تا به محلى که دو دریا به هم مى‏پیوندند برسم یا سالها راه بپیمایم.

ظاهر این است که منظور از «مجمع البحرین» یا محل تلاقى دو دریا در این آیه، همان محلى است که در آنجا خلیج عقبه و خلیج سوئز در شمال دریاى سرخ به هم مى‏رسند، یعنى همان محلى که شهر شرم الشیخ نزدیک آن است.

از مجموع چهار آیه‏اى که در بالا آوردیم، چنین استفاده مى‏شود که در زمین، دو دریا وجود دارد که داراى مشخصات زیرند:

1 - دو دریا در کنار هم قرار دارند و به هم رسیده‏اند.

2 - در عین حال میان آن دو، برزخ و مانعى وجود دارد که نمى‏گذارد آن دو به هم آمیخته شوند.

3 - آب یکى از این دو دریا شیرین و خوشگوار است، ولى آب دریاى دیگرتلخ و شور است.

4 - از هر دو دریا مروارید و مرجان به دست مى‏آید.

پس از ملاحظه آیات، اکنون باید دید که منظور از این دو دریا چیست؟

آیا این فقط یک مَثَل بوده و یا بیان واقعیت است و واقعا دو دریا با این خصوصیات بر روى زمین وجود دارد؟

از لحن آیات به روشنى فهمیده مى‏شود که این دو دریا واقعا وجود دارند و خدا آن را به عنوان یکى از آثار قدرت خود بیان مى‏کند و اگر مثلى هم در کار باشد، حقیقتى مانند ایمان و کفر را مى‏توان به این دو دریا تشبیه کرد. حال این سؤال پیش مى‏آید که این دو دریا با این ویژگیها در کجا قرار دارند؟

در تعیین محل این دو دریا از سوى مفسران، نظرات گوناگونى ارائه شده است و ما مهم‏ترین آنها را در زیر مى‏آوریم و پس از آن نظر خود را بیان خواهیم کرد:

1 - منظور از دو دریا آبهاى زیرزمینى است که شیرینند و آبهاى دریا که شورند و قشر زمین فاصله میان آنهاست.(1)

2 - منظور دریاى آسمان (یعنى آب باران و برف) و دریاى زمین است و برزخ میان آن دو قسمت، پایین جوّ زمین است.(2)

در روایتى از حضرت على(ع) راجع به تشکیل مروارید در دریا مطلبى آمده که مى‏توان این وجه را از آن به نوعى استفاده کرد.(3)

3 - منظور رودخانه‏ها و دریاهاست که اولى شیرین و دومى شور است.(4)

4 - منظور اقیانوس هند و بحر احمر و دریاى عمان و بحر احمر است که در باب المندب به هم مى‏رسند.(5)

5 - منظور دریاى فارس و دریاى روم است.(6)

6 - منظور از دریاى شیرین رود فرات است که پس از تلاقى با چند رود دیگر به خلیج فارس مى‏ریزد و منظور از دریاى شور خلیج فارس است. ابن عاشور که این وجه را ترجیح داده مى‏گوید:

مقصود همان چیزى است که عرب از این دو نوع مى‏شناسند که عبارتند از نهر فرات و دریاى عجم که امروز به آن خلیج فارس مى‏گویند و محل تلاقى آنها مصب فرات به خلیج فارس در نزدیکیهاى بصره است و به همین جهت است که شهرهایى که در سمت عربى خلیج فارس قرار دارند به بلاد «بحرین» معروفند.(7)

7 - منظور از دریاى شیرین رودخانه‏هاى جارى در بستر دریاهاست و دریاى شور هم که خود دریاهاست.

8 - منظور از دریاى شیرین دلتاى رودخانه‏هاى بزرگ در کناره‏هاى دریاهاى شور است. وقتى رودخانه‏هاى بزرگى مانند اروند رود و یا نیل به دریا مى‏ریزند، در مصب آنها دریایى از آبهاى شیرین تشکیل مى‏یابد، و به خاطر وزن مخصوص آبهاى شور با آنها مخلوط نمى‏شوند و اگر هم مخلوط شوند در مدت زمان کوتاهى مخلوط نمى‏شوند. در واقع این دو دریا در کنار هم و چسبیده به هم هستند ولى برزخى میان آنهاست که آنها را از هم جدا مى‏کند.

همین آبهاى شیرین کنار دریاهاست که در حالت جزر و مدّ دریا به ساحل مى‏ریزند و زمینهاى کشاورزى را سیراب مى‏کنند و رنگ این آبها هم از رنگ آبهاى شور متمایز است و از فاصله دور مى‏توان به خوبى آن را دید.

به نظر مى‏رسد که این وجه از وجوه دیگرى که گفته شده مناسب‏تر است.

در پایان این بحث به مطلبى اشاره مى‏کنیم که در کتب روایى آمده است. در تفسیر آیه «مرج البحرین یلتقیان بینهما بزرخ لایبغیان فباى آلاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان (الرحمن/19-21) که ترجمه آن گذشت، چندین روایت نقل شده که طبق مضمون آنها، دو دریا على(ع) و فاطمه(س) و برزخ وجود رسول خدا(ص) و لؤلؤ ومرجان حسن و حسین(ع) هستند. باید دانست که این تفسیر از نوع تفسیر بطنى آیات و از باب جرى و تمثّل است و منظور این نیست که واقعا مراد آیات شریفه این است.

ولذا در بیشتر روایاتى که این مطلب در آنها آمده، لحن سخن به گونه‏اى است که تمثیل و تمثّل از آن آشکار است مانند این روایت:

عن یحیى بن سعید العطّار قال: سمعت اباعبداللّه‏(ع) یقول فى قول اللّه‏ مرج البحرین یلتقیان بینهما بزخ لایبغیان، قال: على و فاطمه بحران عمیقان لایبغى احدهما على صاحبه، یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان، قال: الحسن و الحسین(ع).(8)

راوى مى‏گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که راجع به سخن خداوند، «مرج البحرین یلتقیان...» فرمود: على(ع) و فاطمه(س) دو دریاى عمیق هستند که یکى بر دیگرى چیره نمى‏شود و درباره: «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان» فرمود: حسن(ع) و حسین(ع).

پیداست که این یک نوع تمثّل و تشبیه زیبایى است که در کلام امام آمده است و هیچ‏گونه مغایرتى با روایت دیگرى که از امام صادق(ع) نقل شده است، ندارد. در این روایت از قول امیرالمؤمنین نقل شده که درباره آیه «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان» فرمود:

من ماء السماء و من ماء البحر فاذا مطرت فتحت الاصداف افواهها فى البحر فیقع فیهما من ماء المطر فتخلق اللؤلؤ الصغیرة من القطرة الصغیرة والکبیرة من القطرة الکبیرة.(9)

لؤلؤ از آب آسمان و آب دریا به وجود مى‏آید، وقتى باران مى‏بارد صدفها در دریا دهانهایشان را باز مى‏کنند و آب باران در آن مى‏افتد و لؤلؤ کوچک از قطره کوچک و لؤلؤ بزرگ از قطره بزرگ پدیدار مى‏شود.

این تفسیر، تفسیر مفهوم آیه است و آن یکى تشبیه وجود مبارک آن پنج بزرگوار به کلماتى است که در این آیه آمده است و در واقع نوعى تمثّل است. این مطلب نظایر بسیارى دارد.


1 - المیزان، ج 19، ص 100.

2 - قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج 13، ص 59 به نقل از ابن عباس و ابن جبیر.

3 - نورالثقلین، ج 5، ص 191.

4 - فخررازى، التفسیرالکبیر، ج 8، ص 475.

5 - این احتمال را ابن عاشور در التحریر والتنویر، ج 13، ص 249 داده است.

6 - قرطبى، ج 13، ص 59 به نقل از حسن و نیز: سیوطى، الدرالمنثور، ج 6، ص 142.

7 - التحریر والتنویر، ج 13، ص 248.

 8 - این روایات، هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت نقل شده است از جمله: تفسیر قمى، ج2، ص 344 و سیوطى، الدرالمنثور، ج 6، ص 142.

9- تفسیر قمى، ج 2، ص 344.

با سلام
به نظرم موضوع مهم سوره بر محور چند آیه اند:

الرَّحْمَنُ ﴿۱﴾

تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۷۸﴾

وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ ﴿۲۷﴾

حد واسط موضوع مهم سوره و شرح این موضوع نیز این آیه است:

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ 

و بقیه آیات موضوعات فرعی در شرح این موضوعات اصلی هستند.



پس چند موضوع اصلی پیدا می شه:
-رحمت عام خداوند
-تبارک
-وجه جلال و اکرام خداوند
از تحلیل این موضوعات به این نکته می رسیم که سوره به شرح نظامی همواره استوار و جاری می پردازد که نشات گرفته از رحمت عام خداوند است و بهره مندی از آن برای همه موجودات امکان پذیر است. این نظام جلوه گر جلال و اکرام خداوند است.
در مرحله بعد به موضوع حد وسط موضوع اصلی و موضوعات جزیی می پردازیم:
در این بررسی به واژه "آلا" می رسیم که به نظر می رسد این سوره توجه انسان را به واسطه آلا به ربش معطوف ساخته است.
در گام بعدی:
با توجه به موضوع اصلی سوره و واژه آلا تمام سوره با اتصال به این موضوعات شرح داده می شود.
به نظرم اومده بود که احکام غیر خالص همون احکام به تفصیله چون تعریف های یکسان یا مشابهی در جزوه دارند اما الان با توجه به سیری که صفحه ۲۶۶ گفته انگار دو چیزند.
خدا عاقبت ما رو به خیر کنه
یا علی

سلام.دوستان خدا قوت.یه سوال فنی؟!

اصلا چی شد یه دفعه پای "جان" به این سوره باز شد؟یعنی اول سوره که با خاق الانسان شروع شده اما بعدش جن هم همونقدر موضوعیت پیدا می کنه؟

سلام بر گردان محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله)

با تشکر از همه تلاش ها برای انس با سوره الرحمن، امیدواریم با کمک آنچه از روشهای تدبر در قرآن آموخته ایم بتوانیم هر چه بهتر و عمیق تر پیام سوره مبارکه الرحمن را نوش جان کنیم به برکت پیامبر رحمت که به عنایت ویژه ایشان جمع ما «گردان» شده است.

انشا الله فردا قبل از ساعت 15 با تمام اشتیاق برای درک محضر سوره مبارکه الرحمن خود را به مدرسه قرآن میرسانیم. قبل از ورود به مدرسه کفشهایمان را در می‌آوریم و با یک صلوات به «رحمت عالم» وارد میشویم و رأس ساعت 15 گردان عملیات خود را آغاز میکند.

اللهم صل محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم
سلام
ممنون خانم آب شیرینی از وقتی به این نکته شما(جن و انس) توجه کردم نکات بیشتری نظرم رو در سوره جلب کرده.
با سلام به دوستان
سوره از سه بخش تشکیل شده :
1. توصیف نشاه دنیا
2. توصیف نشاه آخرت
3.وضع حساب و جزاء و حال مجرمین و متقین

مطالب محوری سوره عبارتند از :
الرحمن
کلُ‏ُّ مَنْ عَلَیهَْا فَانٍ(26)
وَ یَبْقَى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ(27)
تَبَارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِى الجَْلَالِ وَ الْاکْرَامِ(78)
سلام بر همگی، ممنون از نظراتتون خیلی استفاده کردم.
سلام علیکم و رحمت الله استاد
ممنون ازحضورتون
انشا الله
سلام
از انجایی که صفت ذوالجلال و الکرام همه ی صفات جلال و جمال خدا را در بر می گیرد.
ابتغاء وجه و رحمن بودن خدا هم زیر مجموعه ی همین حقیقت قرار می گیرد.
با این تعریف همه ی مولفه هایی که به عنوان سرستون برای قرار دادن موضوعات جزئی تر در نظر گرفته شده به نوعی زیر مجموعه ی همین صفت است.
به نظر شما این نگاه درست است؟

سلام

من هم  فکر می کنم نظر خانم نیک صفات درست است .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی