• مختصات مجموعه ما
در میان سایر مجموعه ها
یکی از نقطه ضعف های جمع ما این است که از مختصات
کارمان در میان سایر مجموعه های قرآنی اطلاعی نداریم و این باعث می شود که دچار
یأس یا کم انگیزگی شویم. شاید مواجه شده باشید با کسانی که که در حوزه های علوم
انسانی، خصوصا زمانی که قصد رسیدن به استنباط دارند و می خواهند تولید علم کنند،
مسیرهایی را طی می کنند که حدود بیست سال طول می کشد تا به حوزه استنباط برسند و
این مدت زمان برای فرد خیلی طبیعی است. او اول باید منطق و فلسفه و اصول و … را
بخواند و تا سرجمع حدود بیست سال وقت نگذارد و این مسیر را طی نکند، اجازه ورود به
استنباط به او داده نمی شود. در دانشگاه ها هم می بینیم که حوزه های مختلف را خرد
می کنند و یک موضوع خیلی جزئی را می دهند به یک دانشجوی دکتری در آن رشته، کسی که
حداقل ده دوازده سال تلاش کرده تا بتواند یک موضوع جزئی را استنباط کند و تازه نه
هر استنباطی، باید دیگران آن را تایید کرده باشند. در این بین به نظر شما اگر کسی
شروع کند به قرآن خواندن، چند سال طول می کشد تا به استنباط برسد؟ پاسخ این است:
کوتاه ترین زمانی که ذهن می تواند برایش تصور کند؛ یعنی یک دهم یا یک بیستم مسیر
دیگران (به طهارت فرد بستگی دارد.). در این صورت اگر به کسی گفته شود ۵-۶ سال قرآن بخواند، نمی گوید من سرمایه عمرم را از دست
دادم، «یَقولُ اَهلَکتُ مَالاً لُبَداً» به زبانش نمی آید.
• ترسیم چشم انداز
کارهایی که داریم انجام می دهیم
ما به این نتیجه رسیدیم که فضای
قرآنی احتیاج دارد به اینکه همه کارهایی که تا الان انجام شده، جمع بشود. این کار
را انجام دادیم، در عین حال نواقص آن ها را هم برطرف کردیم و در نهایت رسیدیم به
طرح تدبر در قرآن. بحث اولیه ما «تولید علم» بود، در حالی که الان بحث ما «نظام
سازی» است. یعنی بتوانیم نظام های حاکم بر علم و بر زندگی را تغییر دهیم.
اینکه فقط از قرآن تولید علم داشته باشیم برای ظرفیتی که در قرآن موجود است، خیلی
پایین است. با قرآن می شود عالم را اداره کرد، به عنوان سندی که در همه جای دنیا
قابل خواندن است. چرا که قرآن متنی است که مستقیما با فطرتها ارتباط دارد و ثبت
فطرت انسان است. بنابراین همه می توانند به صورت فطری قرآن را بخوانند و برداشت
مساوی از آن داشته باشند. اگر کسی این حرف را قبول داشته باشد، یعنی تمام خلأهایی
که به خاطر دور بودن ما از قرآن در حوزه زندگی شخصی ما و همچنین در جامعه هست، رفع
می شود و هرچه این فضا برای جامعه باز شود، زندگی بهبود پیدا می کند.
• پیش نیازهای ورود
به قرآن
ورود به محتوای قرآن به سه شرط
اولیه نیاز دارد: ۱-
روش ۲-انس ۳-طهارت.
اگر هر کدام از این سه زمینه نقص داشته باشد، قرآن به ساختار نظام سازانه وارد نمی
شود. نمی شود گفت چون قرآن «تِبیانٌ لِکُلِّ شَیء» است، پس خودش نظام سازی می کند!
فردی که با قرآن مواجه می شود باید بتواند از قرآن استفاده کند. این سه پیش زمینه
همراه با هم هستند و اگر از هم جدا شوند، کار ابتر می ماند.
قرآن کتابی نیست که مؤمنین و علما
نسبت به آن اهمال داشته باشند. در این ۱۴۰۰ سال از آن دفاع های زیادی شده است. شاید بتوان گفت در
دوره های قبلی بیش از الان قرآن در زندگی انسان ها مطرح بوده است طوری که در اغلب
خانه ها کتابت قرآن انجام می شد. با این وجود این سوال پیش می آید که چرا استفاده
به این نحوی که مطرح کردیم از قرآن نشده است؟ علت در همین سه پیش زمینه است، در
واقع یکی از این سه مورد ناقص بوده است. این موضوعی است که دانشمندان جدید به مآن
اذعان دارند. خصوصا بحث روش را به عنوان یکی از موضوعات پایه در فهم هر متن تلقی
می کنند.
• ما و پیش نیازهای ورود به قرآن
ما ادعا نداریم که در این سه بخش
موفق بودیم. اتفاقا یکی از نقص های جدی در بین افراد مجموعه ما به همین موضوع برمی
گردد. برای مثال فرد روش ها را مسلط است، اما از انس کافی برخوردار نیست؛ یا هم
روش دارد و هم انس، اما طهارت کافی ندارد. یک ایراد چهارم هم وجود دارد که ما در
بررسی هایمان متوجه شدیم، اینکه موضوع روشها احتیاج دارد به فعالیت فکری و تقویت
قوای تفکری. اغلب ما قوه تفکرمان ضعیف است، چون روی بحث تفکر کار نکردیم و در
ساختار ما جای انواع تفکر خالی است، برای همین هرچه سعی می کنیم روش را فعال کنیم،
نمی شود و فرد در اجرای روش گیر می افتد، چون پیش نیاز آن تفکر است.
در حوزه طهارت و انس هم یک خلأ
حاشیه ای و پس زمینه ای مشاهده کردیم و آن این است که سطح و افق فرد برای قرآن
خواندن محدود است. وقتی فرد با سطح محدود قرآن بخواند، در سطح محدود هم برداشت می
کند. اما وقتی بنای کسی تشکیل حکومت جهانی باشد، قرآن را برای حکومت جهانی می
خواند. به همین علت است که فرد نمی تواند بلند فکر کند.
بنابراین انس، روش، طهارت، تفکر و
افق و چشم انداز مواردی است که لازم است برای مراجعه به قرآن به آن توجه داشت.
• نگاه ما به فضا و
فعالیت پژوهشی
عملیات های پژوهشی قرآنی در حکم
عملیات های علیه دشمن است و از اولویت های اول نظام است. برای فعالیت در این
عرصه لازم است افراد به توان خودشان نگاه نکنند. البته وظیفه ماست که کار را
استاندارد انجام دهیم، اما باید این را در نظر داشت که ممکن است علی رغم تلاش فراوان،
خودمان نتوانیم این کار را به ثمر برسانیم. مهم ایمان قوی نسبت به این وضعیت و این
کار است و اینکه ما در عین اینکه باید کارمان را انجام دهیم، کاره ای نیستیم. این
عامل موفقیت است. فکر می کنم اگر اینها جزء برنامه ما نباشد، بعدا با مشکل
مواجه می شویم. لازم است با این مورد راحت برخورد کنیم. اگر کار به نتیجه رسید، آن
را به خودمان منسوب ندانیم. اگر هم نرسید، ناراحت نباشیم.
اغلب فکر می کنیم و انتظار داریم
که یک پژوهش باید با ۵۰ ساعت کار به نتیجه برسد. در حالی که عرف یک پژوهش که بفهمیم می
شود یا نمی شود، هزار ساعت است. بعضی وقت ها برای پژوهش یک موضوع در قرآن،
اول باید خود موضوع چند پله را طی کند و تجزیه و تحلیل شود تا بعد وارد حوزه قرآن
شود، در کنار آن عربی هم باید بدانیم، توان استفاده از روایات را هم باید داشته
باشیم.
حوزه پژوهش باید همراه با مکث باشد
باید بر قلب فرد نازل شود، این یک وضعیت دوگانه است از یک طرف ضرورت است و سرعت
باید باشد و از یک طرف ماهیت پژوهش همراه با تامل و مکث است.
آدمها باید پژوهشگر باشند بعد
بیایند در کار اجرایی تا این فکر، خطرناک نشود. وقتی فرد با منطق قرآنی بالا بیاید
صحنه شناس می شود.
• لزوم قدرشناسی
موقعیت
گاهی طی عملیات شرایطی حاکم می شود
که در آن تعداد سِمَتها بیشتر از تعداد نفرات است طوری که ممکن است مسئولیتی تخصصی
مثل تیربار را به یک فرد عادی بدهند. در این شرایط نه تنها وقوع فتح بعید نیست،
بلکه در تجربه دفاع مقدس به ما ثابت شد که امکان هم دارد، با اینکه هم نیروها کم
هستند، هم تخصص افراد!
بعضی وقت ها شرایط جامعه ویژگی
هایی را رقم می زند که یک سری افراد که تاکنون مطرح نبودند، مطرح می شوند. نه به
خاطر خودشان، بلکه به خاطر هدفی که بناست تحقق پیدا کند. این آدم ها اگر باهوش
باشند، شرایط را که شناختند از این شرایط استفاده می کنند. اینکه یک مرتبه برای ما
در حوزه های قرآنی توفیق ورود به پژوهش پیدا می شود، ممکن است که به خاطر سنخیت ما
با این موضوع نباشد، به خاطر نیازی باشد که جامعه به این موضوع دارد، به خاطر
عملیات های مکرری که باید انجام شود و نفراتش یا شهید شده اند یا نیستند. بنابراین
قرعه به نام عده ای افتاده و آن عده ماییم. به همین نسبت اگر آدم از این فرصت
استفاده کند، خیلی زودتر به نتیجه می رسد. چون یک نفخه رحمانی پشت این قضیه وجود
دارد و به خاطر آن او جلو می رود، نه به خاطر خودش. تصور من از شرایط فعلی اینگونه
است و فکر می کنم خیلی از توفیقاتی که ما پیدا کردیم به خاطر این نفخه بوده نه به
خاطر توان ما. جریانی باید در عالم راه می افتاده و حقایقی مطرح می شده، یک عده
دارند انجامش می دهند ولو اینکه فکر می کنند خودشان انجام می دهند، این فکر را نکنند،
کسی فکر نکند خودش دارد این کار را انجام می دهد.
بنابراین حالا که قرار است به طور
جدی وارد کار شویم، سعی کنیم که از خودمان در بیاییم. احساس کنیم ما متعلق به
جامعه ایم. متعلق به یک نسلیم. متعلق به یک عقبه ایم. همه شهدا از صدر اسلام تا
الان تمام زحماتشان را کشیدند و همه اماناتشان را دادند به ما که ما بتوانیم
پیامشان را به بقیه منتقل کنیم. ما وارث خون شهداییم، حس کنیم می توانیم پیام شهدا
را به دیگران انتقال دهیم. ما احتیاج به نیروهایی داریم که بتوانند از حقایق
انقلاب و نظام و جمهوری اسلامی و حرکتی که امام معماریش را برعهده گرفت، صیانت
کنند. اگر یک عده این کار را نکنند، چند سال دیگر مسیر انقلاب تحریف خواهد شد. اگر
اندک افرادی هم در این سیستم لطمه ببینند، در برابر هدفی که داریم هیچ است. مثل
جنگ است. فرمانده باید دل این را که به اردوی دشمن بزند و چندین نفر از نیروهایش
شهید شوند، داشته باشد.
ممکن است ما ۵۰۰ ساعت هم برای کاری وقت بگذاریم وبعد از آن بفهمیم که
اهل آن کار نبوده ایم. قبلش هم نمی شد بفهمیم. ممکن است اگر این کار به دست ما
انجام شود، غرور و عُجب ما را بگیرد؛ و چون خدا این را نمی خواهد، جلویمان را می
گیرد. خدا را شکر که خدا گاهی جلوی ما را می گیرد تا کار خدایی باشد. موفقیت در
این جریان در صورتی است که عزمی جدی در کارمان باشد. برای هر کاری به قدر لیاقت
کار، زمان و نیرو صرف کنیم و بعد هم اگر شد، شد؛ اگر هم نشد، نشده است. به نام ما
شد یا نشد برایمان فرقی نکند.
• ساختار فعالیت های
مجاهدانه
اگر به ضرورت کاری رسیدیم باید
پشتش را بگیریم، مثل کوه اُحُد. پشت تنگه بایستیم و شک هم نکنیم که چه کسی گفته که
ما باید اینجا باشیم. این حرکت، حرکت انبیاست و هرکس به واسطه ایمانش به این حرکت
وصل می شود حتی اگر در مجموعه ما هم نباشد. بنابراین لازم است توهم جا ماندن از
جریان را نداشته باشیم.
وقتی در حوزه های داخلی و خارجی
نگاه می کنیم و مظلومیت قرآن، شیعه، انقلاب و امام خمینی (ره) را می بینیم، باید
به فکر کاری بیفتیم و با هم جمع شویم. ما با هرکسی که چنین دغدغه ای دارد، همراه
هستیم. هرکتابی که اینجا نوشته می شود، کتاب همه است. جریان ایمان یعنی همین:
ایمان حاکم است نه افراد. برای چنین اهدافی باید نگاه بلند و حس مبارزه داشت، اگر
کار در توان خودم نبود، دنبال کسی می گردم که آن را انجام دهد و کمکش می کنم،
برایش چای هم می آورم، چه فرقی می کند چه کسی انجام دهد؟ نباید برای درست کردن
رزومه کار کنیم!
هرکاری یک« از» دارد و یک «تا».
کاری را قبول کنیم که از و تای آن را می دانیم. اغلب برنامه های ما اینطور است که
چندین کار داریم همه هم موازی هم هستند و همه نیمه کاره. یک دفعه لازم است خود را
جریمه کنیم و کارهای نیمه تمام را تمام کنیم. با این روند در ادامه سعی می کنیم
درست انتخاب کنیم.
در ضمن کاری که زودتر به نتیجه می
رسد، به طور طبیعی و در طبعش در اولویت است. کاری که غیر از شما نمی تواند کسی
انجام دهد، در طبعش برای شما در اولویت است. خیلی از شما خیلی کارها را می توانید
بکنید، ولی چون فکر می کنید سطحش پایین است، انجام نمی دهید. مثلا ویراستاری کتاب
های مدرسه. ویراستاری نیاز به حوصله دارد، باید چندین بار بخواند. جمع باید بداند
در مجموعه چه کارهایی هست، خوش آن ها را انجام دهد. سیستم ما اینطور نیست که از افراد
خواهش کنیم که بیایید این کارها را انجام دهید، چون اعتقاد داریم مجموعه مال همه
است و اگر تعیین نفرات و مسئولیت کنیم، از حالت مال همه بودن خارج می شود. ترجیح
می دهیم افراد به صورت خودجوش کار انجام دهند.
• بایدها و نبایدهای
ساختاری در مجموعه
مجموعه نباید وابسته به شخص شود.
اگر به این سمت رفت، یک انحراف ساختاری رخ داده است. باید رسانه ای داشته باشد که
این رسانه حکم پمپاژ فکری را داشته باشد، نیازها این است و این جزء نقشه کار
مجموعه است. مجموعه باید طوری باشد که اگر رأس آن قیچی شد، همچنان به کارش ادامه
دهد.
برای اینکه یک مجموعه بتواند جلو
برود، باید در آن ولایت پذیری وجود داشته باشد. ما زمانی فرماندهی داشتیم که ما را
می برد کوه، قمقمه آب هم به ما می داد، چهار ساعت پیاده روی می کردیم و می گفت حق
ندارید به این قمقمه حتی نگاه کنید و ما نگاه نمی کردیم. می پذیرفتیم که فرمانده
است و باید حرفش را گوش دهیم. به عبارت دیگر همه داریم قرآن می خوانیم اما قرآن
خواندنمان حکم جهاد ندارد. موضوع شهادت برای جمع ما به عنوان اولویت اول تعریف
نشده است، اما می شود گفت که مجموعه ما به این روحیه نزدیک است. برای این کار لازم
است همه افراد نگاهی جهادی داشته باشیم، طراحی عملیات داشته باشیم و از آن مهم تر
انگیزه جهاد را در خود تقویت کنیم. با این فکر که باید جنگی بار بیاییم آماده این
نوع تربیت شویم.
شهادت طلبی یعنی فرد احساس کند
هرکاری که انجام می دهد، باید افق جهانی داشته باشد، افق مراقبت از انقلاب داشته
باشد. یعنی سریع کار را انجام دهید، توزیع کنید و به مرحله عملیات برسانید. مجموعه
لازم است شروع کند به «عرصه سازی» و «صحنه سازی». هرکس با هر کاری که دارد، سعی
کند کارهای نیمه تمامش را تمام کند و دوباره کارهای جدید شروع کند و آن ها را تمام
کند.
صحبت های آقای اخوت در گردان مالک
و سلمان
نویسنده: فاطمه قنبریان ( از گردان
مالک و سلمان)